یادداشت مها
1403/10/5
این کتاب را خیلی اتفاقی در شهر کتاب ابنسینا با سارا پیدا کردیم. یک فصلش را خواندیم و مطمئن شدم که باید بخوانمش. به عنوان کسی که از بچگی science را به مانند بالاترین چیزی که میتوان در موردش دانست و scientist را بالاترین جایگاهی که میتوان به آن رسید میدانستم، این کتاب را امیدبخش و هیجانانگیز یافتم. من pharmacist شدن را خودم انتخاب کردم و هیچگاه به طور قاطع از انتخابم پشیمان نشدم، اما از ابتدا هم میدانستم صرفا میخواهم برایم مسیری در راستای scientist شدن باشد. این کتاب شامل نامههای مختلفی با توصیههای متنوع به scienctistهای جوان است. بیش از هر چیز امیدی که نویسنده به عنوان استاد و محقق هاروارد به انسانهای علاقهمند میدهد به خاطرم مانده. اینکه چیزی به اندازهی تلاش و علاقه و کمی خلاقیت اهمیت ندارد و هوش و مهارت از نظر اهمیت در درجهی بعدی است. من تک تک نامهها را دوست داشتم و بیاغراق با بسیاری از آنها اشکی و احساساتی شدم. science با وجود تمام اشکالات و نواقص موجود و وارد بر آن، هنوز هم به نظر شگفتانگیز ترین امکانی است در اختیار بشر قرار گرفته. من بیش از همه از این به وجد میآیم که آگاهی از بخش بسیار**n کم از هر حیطه به ما امکان تسلط حدودی را داده. چطور ممکنه؟ فلسفه علم هم جز سرگردانی بیشتر پاسخی قانعکننده تا به حال به من نداده. اما همیشه فکر میکنم اگر حالت فرضی وجود داشت که همهی رمزها کشف و تبیین و مدلسازی شده باشد، به عنوان ابرانسان تا کجا میتوانستیم پیش برویم و چه میشد؟ اینکه عمر آدم اینقدر محدوده که نمیتواند چنین چیزی را به چشم ببیند، هرچند امیدی واهی به نظر بیاید، ناامیدم میکند.
(0/1000)
شادی حسینی
1403/10/6
2