یادداشت نیما اکبرخانی

        اولین برخورد من با مرحوم «دیوید گریبر» با این اثر درخشان بود. به طرز باورنکردنی می توانسته بیرون از چهارچوب ها فکر کند و مسائلی را به چالش بکشد که برای اغلب بشر پذیرفته ترین مسائل است. مثل سطل آب یخ که روی آدم خواب بریزند خواننده را از جا می پراند.
انقدر درخشان بود که سبب شد نام نویسنده را جستجو کنم و به تمایل به خواندن سایر آثارش هم پیدا کنم. 
این را که خواندم رفتم سراغ :« بدهی: پنج هزار سال نخست» و ان شا الله آن را هم خواندم می نویسم.
راجع به خود کتاب هم توضیحی ندادم چون به نظرم از روی جلدش هم مشخص است. بحثی تکان دهنده است راجع به وظایفی که ما می پذیریم در برابر پول انجام دهیم و اسمش را به اختصار شغل تعریف می کنیم. اینکه بعضی از آن ها چقدر با ذات و سرشت آدمیزاد بیگانه اند و چه بلاهایی هم که سرش نمی آورند و جامعه ای که سعی می کند این وضعیت را خیلی خیلی طبیعی جلوه دهد و هرکس غیر از این فکر کند لابد ناهنجار است و وصله ناجور. بخوانید خیلی عالی ست.
      
40

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.