یادداشت Soli

Soli

Soli

1404/4/14

        کتاب جالبی بود، اما از پشت بهم خنجر زد... آخرشم دقیق معلوم نشد جریان چی بوده.
فقط یه چیزی رو مخ من بود، خیلی هم ایراد ظریف و ضعیفی بودها، ولی اگه نازنین راهنمایی رو تموم کرده بود و داشت می‌رفت دبیرستان، چه‌جوری رای‌اولی بود؟ :/

+من کتابایی که از اتفاقات روز توشون یاد شده رو دوست دارم. یعنی جالبن، اگه تجربه‌ش کرده باشم یه حس نوستالژیک داره و اگر تجربه نکرده باشم هم یه چیزایی می‌فهمم و در کل خوشم میاد.
توجهتون رو به بخشی از کتاب جلب می‌کنم:

_با نوشتن تاریخ، موضوع یک گفتگوی معمولی را پیدا کرد؛ انتخابات. پرسید: "امسال می‌تونید رای بدید؟"
نازنین گفت: "برای اولین بار. خیلی هم خوشحالم!"
سروان پرسید: "طرفدار کدوم یکی از کاندیداها هستید؟"
نازنین گفت: "ما همه می‌خواهیم به روحانی رای بدیم. من، پدرم و مادرم."
سروان پرسید: "حتی اگه مطمئن باشید رای نمی‌آره؟"
نازنین گفت: "توی مناظره‌ها که خیلی خوب بوده. آقای خاتمی و آقای هاشمی ازش حمایت کردند، من فکر می‌کنم رای بیاره."
سروان کاغذش را خط‌خطی کرد. فکر می‌کرد او از سیاست چیزی نمی‌داند. فکر کرد شاید بتواند در نظر او تغییری ایجاد کند. 
-ولی من فکر می‌کنم جلیلی رئیس‌جمهوره‌! 
نازنین پرسید: "شما به اون رای می‌دید؟"
سروان گفت: "تصمیمم قطعی نیست ولی فکر می‌کنم آره. بهش رای می‌دم چون فکر می‌کنم شانس بیشتری داره."
-اشتباه می‌کنید. عمومهدی می‌گه قالیباف. پول‌دارها طرف اونند. به نظر من هردو نظریه اشتباهه. من، هم رای می‌دم، هم تبلیغ می‌کنم. کاندیدای ما از همه‌شون بهتر حرف می‌زنه.
صفحه ٩۵
[هیستیریک می‌خندد
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.