یادداشت مسیح ریحانی
1403/12/23
حکما «شب یک شب دو» از آن دسته آثاری است که نوشتن در موردش برایم بسیار دشوار است. شاید معدود کتابهایی در ادبیات ایران باشند که اینچنین از سوی مخاطب «نفهمیده» و «نادیده گرفته» شده باشند. 📚 از متن کتاب: «من میخواستم، فقط مثل یک حیوان، چند سالی سرم را روی زانوی تو بگذارم، و لذت ببرم که سرم روی زانوی توست.» «بهمن فرسی» که اساسا یک نمایشنامهنویس است، قصه را با سه خط داستانی بهصورت موازی روایت کرده است. یک خط داستانی را نامههای بیبی به زاوش، که زاوش آنها را میخواند تشکیل میدهد. خط داستانی بعدی عمدتا خاطراتی هستند که زاوش آنها را به یاد میآورد. و خط داستانی سوم را میتوان توضیحات زاوش بر نامههای بیبی دانست. به این سه خط داستانی، باید آمد و رفتهای مکرر زمانی را هم افزود. نامهها بدون ترتیب خاصی، صرفا توسط زاوش خوانده میشوند و قصه را به پیش میبرند. «حسن میرعابدینی» در کتاب «صد سال داستانینویسی ایران» در مورد ساختار «شب یک شب دو» چنین نوشته است: فُرسی این رمان را به شیوه نامهنگاری عاشقانه نوشته و در آن روشنفکری روایت میشود که سرخوردگیهای عاطفی خود را به شکل عصیان برضد همه نظامهای اخلاقی و اجتماعی بروز میدهد. «زاوش ایزدان» راوی داستان و همان روشنفکر سرخورده است. «بیبی» که از خانوادهای ثروتمند است و در اروپا طراحی لباس خوانده و برای روسپیها لباسی با عنوان «شبْ یک شبْ دو» طراحی کرده است، معشوقهی زاوش است. «بیبی» در ایران وارد فضاهای هنری و روشنفکری میشود و همانجا رابطهاش با «زاوش» شکل میگیرد. «بیبی» در زوریخ با مردی ازدواج میکند اما به نامهنگاری با «زاوش» میپردازد و هربار که به ایران میآید آرامش را در آغوش زاوش مییابد. 📚 از متن کتاب: «ادبیات واقعی همین نامهها هستند که در لحظه زاده میشوند و میمیرند.» رمان پر از تعلیق است، مثل آنجا که در بخش ۱۲ «پسری در نه سالگی پدردار میشود.» یا در همان بخش زمانی که جوانک از خواب برمیخیزد و در آینهی دستشویی با «مردانگی زورکی و قلابی قیافهی خودش» مواجه میشود و نفرت میکند. «شب یک شب دو» از آن دست رمانهایی نیست که به سرعت بخوانی و بفهمیاش. نیک میدانم که در آیندهای نه چندان دور دوباره و شاید چندباره آن را بخوانم. پیچیدگیهای روابط بینفردی و تاثیرات خاطرات گذشته بر زندگی کنونی شخصیتهای رمان، با مهارت نمایش داده شده است و خواننده در دنیای درونی و پر از تنش و گاه آزارندهی شخصیتها، همراه آنهاست. فُرسی در خلال این قصهگویی، مسائل اجتماعی و فرهنگی روزگار خود را نیز به چالش میکشد. نویسنده هوشمندانه تضادهای میان ارزشهای سنتی و مدرن را در زندگی شخصیتهایش منعکس میکند و خواننده را به اندیشیدن دربارهی مسائل جاری فرهنگی و اجتماعی آن دوران دعوت میکند. افسوس که «بهمن فُرسی» در زمانهای اشتباهی و در مکانی اشتباهی دست به خلق این اثر جادویی و جاودانه زده است؛ در دورانی که ادبیات و شعر چپ بیپروا میتاخت..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.