یادداشت
1400/10/23
دقیقاً یادمه مارک و پلو رو که می خواندم همش احساس می کردم بقیه ش کو؟ چرا بیشتر نگفته؟ چرا انقدر سطحی رد شده؟ نه اینکه قشنگ نبود یا خوب ننوشته بود، نه، فقط دلم بیشتر می خواست، عمیق تر. مارک دو پلو فرق داشت، به نظر دوست داشتنی بود و عالی. حالا یا به سبک روایتش عادت کرده بودم، یا مدت هاست جدی کتاب نخوانده ام، یا اصلا همینکه آقای ضابطیان انقدر از کنیا تعریف کرده که آدم احساس می کنه از همه جا بیشتر خوش گذشته بهش، یا جون توی کربلا پی امیرکبیر گشته و یا به خاطر چتر آبی فیروزه ایش که رنگ باران به خودش ندیده، مارک دو پلو رو بیشتر دوست داشتم. همینکه یک نفر انقدر راحت سفر می رود، از بیمارستان بلند می شود می رود فرودگاه، خب خواندن سفرنامه ش لذت بخش می شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.