یادداشت زینب

زینب

1399/11/28

همزاد
        این کتاب روایت تحول، تکون و جنون گالیادکینِ کارمند است و همزادِ او تجسد بدی‌های اوست. کتابِ حاضر از نخستین آثار داستایفسکی‌ است و شباهت بسیاری با داستان " دماغ" گوگول دارد. از بخشی از داستان گالیادکین قصد می‌کند خود را شخص دیگری جلوه دهد و درست در این نقطه‌ است که همزاد او زاده می‌شود. زبان گالیادکین از کیفیتی خاص برخوردار است. شیوه‌ی گفتار و جمله‌بندی های او به گونه‌ای است که مخاطب حس می‌کند خود او به روشنی نمی‌داند سعی در بیان چه موضوعی دارد. حرف‌هایش یک مشت جمله‌ی ناتمام مثل رشته‌هایی درهم‌رفته و بی‌سروته و پر از عبارات مبهم‌اند. پریش‌افکاری او موجب می‌شود نتواند دنباله‌ی حرفش را بیابد.
واقع‌گرایی روان‌شناختی داستایفسکی در همزاد، جلوه‌های نیرومندی از ترس و ترحم را بازنمایی می‌کند. حالت‌های روحی گالیادکین به شکل بی‌رحمانه‌ای زیر ذره بین داستایفسکی قرار گرفته و تحلیل می‌شوند. رویه‌های آسیب‌شناختی دوگانگی در شخصیت های داستان‌های او در همزاد از بقیه‌ی آثار پررنگ تر است و پرداخت موشکافانه تری دارد.
پینوشت:
رنج‌ها، ضعف ها، پلیدی‌ها، وحشت های بشری را هزارباره در کتاب‌های داستایفسکی بازیافته ام. گالیادکین، پرنس میشکین، بوبوک، ستاوروگین، شاتوف، آلیوشا، ایوان، ناستازیا، روگوژین، راسکولنیکف، ایشان جملگی، بلکه بیش از اینها در من زندگی می‌کنند. من تمامیِ ایشان هستم و داستایفسکی خوب میداند چگونه راه به جنون بگشاید اما بی نفرت سخن بگوید. می‌داند چطور زخم‌های پنهانت را پیدا کند. و میداند چگونه در خلأ و پوچی، می‌شود ایمان داشت. 


      
2

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.