یادداشت امیرمحمد حبیب پوریان

دوزخ
        بسم الله
از این کتاب،  نه تنها تجربیات هنگام مطالعه،  نصیبم شد،  بلکه حدودا تا دو سال بعد که قرض داده بودم (شما  قرض را بخوانید هدیه چون بر نمی گردند)  با پسر خاله ی عزیزم،  تجربیاتی گران بها نصیبمان شد،،،،  اول؛ کتاب را اشاره می کنم،،، 
دن براون معمولا و مثل همیشه،  شاهکاری معجون مانند،  پدید اورد،  از دل نماد ها،  از معما ها،  از یک تکه جوهر،  مانند راز داوینچی اگر وقت داشته باشیدو فردایش امتحان فارسی با مخلفات نداشته باشید،   می توانید یک نفس تمامش کنید،  چون پرسش ها و معما ها و پیچ خوردگی های لایه های داستانی این کتاب،  واقعا درگیر کننده ذهن است و تاثیر گذار روی تفکر،،،،،،،،،، حقیقتا  یک نفر بود داخل داستان که اسمش را فراموش کردم ( کتاب را قرض دادم ندارم) و همان کسی بود که می خواست با بیماری،  جعمیت انسان روکم کنه،  داخل تالاری(اب انبار خودمان که قدیمی شده بود) به نام باسیلیکا می خواست این بیماری رو شیوع بده.  تالار با اینه های مزین و کنسرت های بزرگ و بازتاب اجسام در اب،  توصیف شده بود و حتا در فیلمش قشنگتر بود. 
خلاصه من هم ترغیب شدم ( در گوگل هم نوشته بود که بزرگترین اب انبار جهان)  که بروم.  با پسر خاله ام رفتیم ودر عین اینکه،  شاهد تالار ابی باشم که از بیزانس مانده،  شاهد یک طویله ی سنگی شدم که اب ها سیاه ونوپردازی هم در حد تونل وحشت بود.  و  در کل قدم زدن کل تالار دو دقیقه هم طول نمی کشید،  بدون لذت بردن از اثار تاریخی،  البته چهارتا مجسمه ی نا مفهوم هم گذاشته بودند که مجسمه های باغ کتابمان بهتر است،  در کل به رمان ها اعتماد نکنیم و مخصوصا به دن براون و گوگل پلاستیکی،...... 
      
30

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.