یادداشت

حریم
        وحشتناک‌ترین چیزی بود که تا الان خوندم. محصول فساد و تجاوز، نهایتا فساد و تجاوز بود. Evil خالص، تو بخش اخر خاکستری بود. قضاوت‌ها همه اشتباه بود. و کلا این رمانم مثل بقیه‌ رمان‌های فاکنر میشه درموردش روزها حرف زد و مغز من به تنهایی کاری پیش نمیبره. ی تفاوتی که این رمان با خشم و هیاهو مثلا داشت این بود که تمرکز روی فضا توی این بیشتره تا کاراکترا. و من این بخشو به یادگار میزارم:
« به محو شدن نور خیره شد، انگار خمیازه‌های پی‌درپی پرده نور را فرو می‌بلعید. به واپسین شعاع چشم دوخت که در ساعت متمرکز می‌شد و صفحه‌اش دیگر به جای حفره‌ای گرد در سیاهی، به ورقه‌ای گرد و آویخته در نیستی، در آشوب پیش از هستی، بدل شده بود و رفته رفته گوی بلورینی می‌گشت که در اعماق نهفته و راکدش، آشوب دنیای درهم تنیده‌ و سایه‌ گرفته‌ای را در خود داشت، دنیایی که روی تهیگاه زخم‌ خورده‌اش، داغ‌های کهنه رو به سوی آینده، رو به سوی ظلماتی که در آن فجایع تازه‌ای در کمین نشسته‌اند، با سرعت سرسام‌آوری می‌چرخیدند.»
راستی عنوان حریم بهتر از محرابه، به این شکل که حریم اندام تمپله که توسط پاپای مورد حمله قرار میگیره.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.