یادداشت

اضطراب موقعیت
هر چند می‌
        هر چند می‌توان مرور جامع‌تری برای این کتاب نوشت اما ترجیح می‌دهم به همین کفایت کنم: ای‌کاش جهان به اندازه چیزی که افراد دفتر راه‌حل به‌دست، توصیف می‌کنند زیبا و با ثبات و مسئله زندگی قابل‌حل بود.
کتاب بی‌فایده‌ای نیست، کشکولی از دلداری‌هاست.

در ادامه خلاصه‌ای از بخش اول کتاب که به شرح مشکل می‌پردازد را عینا از گزارش پیشرفتم ذکر می‌کنم. بخش دوم کتاب مروری جامع بر راه‌های ادعایی بود. تصویر این یادداشت هم به یکی از این راه‌حل‌ها پرداخته است.

به دلایلی که در این گزارش به صورت خلاصه عنوان شده ما همواره در معرض از دست دادن موقعیتمان هستیم و این مسئله به شدت ما را مضطرب می‌کند، زیرا همین موقعیت ساخته شده با دستاوردها تنها چیزی است که داریم، یا حداقل فکر می‌کنیم که داریم.

 علل ایجاد اضطراب موقعیت:

### فقدان عشق

سختی‌ای که همراه با احترام باشد یا حتی صرفا همراه با تحقیر نباشد را می‌توان برای مدتی طولانی تحمل کرد.

اینکه افرادی به جمع‌آوری پول فراتر از نیاز مادی می‌پردازند را می‌توان اینگونه توجیه کرد که ایشان برای احترام پول جمع می‌کنند. در واقع این تفکر به ما می‌گوید جایگاه مادی ما در جهان به ما می‌گوید چقدر لایق عشق هستیم و چقدر باید از خود راضی باشیم. 

### انتظارات

انقلاب صنعتی و سرمایه‌داری انتظار افراد از زندگی را افزایش داده‌اند. افراد خود را با سطوحی بسیار بالایی از رفاه مقایسه می‌کنند و در نتیجه از پس انتظارات خود برنیامده و مضطرب می‌شوند. در حالت افراطی می‌توان افرادی را متصور شد که علی‌رغم فقر مادی بخاطر انتظارات پایین از زندگی، از آن لذت فراوانی می‌برند.

### شایسته‌سالاری

پررنگ شدن نقش شایسته‌سالاری در داستان‌های ما از اجتماع و خودمان می‌تواند افزایش اضطراب فقر و فشار بر فقرا را توضیح دهد.

1. در یک نظام فئودالی اینطور گفته می‌شد سختی زندگی اشان، تمام طبقات دیگر به دهقانان وابسته‌اند
2. همچنین طبق آموزه‌های مسیحی، فقر افراد اتفاقی مستقل از جایگاه معنوی و ارزش انسانی ایشان بود.
3. طبق آموزه‌های مارکس، کارگر برتری اخلاقی دارد و سرمایه‌دار جانوری رذل است.

در برابر این داستان‌ها:

1. این ثروتمندان هستند که مفیدند و در آمد فقرا از آنان می‌رسد. رذیلت‌های ایشان به واسطه بازار به فضیلت بدل می‌شود. (ماندویل و اسمیت)
2. با لغو امتیازات موروثی و فراهم کردن آغازی مشابه به طور نسبی، نابرابری‌ها نشان‌دهنده شایستگی‌ها و حافظ شایسته‌سالاری هستند. رفته رفته ثروت حتی به نشانه لیاقتی برای زندگی ابدی هم بدل شد.
3. داروینیسم اجتماعی بیان کرد نه تنها صدقه لازم نیست بلکه مضر هم هست. در این دیدگاه فقرا اشتباهات طبیعت هستند و کمک به ایشان آسیب به نوع انسان است.

### اشرافی‌گری

وقتی وارد جامعه می‌شویم از محبت بی‌قید و شرط خبری نیست و سلسله مراتب قدرت، محبت مشروط را به ما آموزش می‌دهد که همان تعریف خودمان با چیزهایی بیرونی است.

اشراف مظهر اعلای تعریف خود با چیز‌های بیرونی هستند زیرا برتری آن‌ها هیچ ارتباطی به درون ندارد. آن‌ها  برای حفظ این برتری اقدام به خرید کالای لوکس می‌کنند؛ کالاهایی که با گذر بی‌فایدگی آن‌ها آشکار و آشکارتر می‌شود. (از مد افتادن)

### وابستگی

آدم‌ها برای پول کار می‌کنند و هیچ عاملی غیر از موفقیت متضمن نجات (پولدار شدن) ما نیست و به دلایل زیر موفقیت به شدت به شانس وابسته است:

1. استعدادهای ما پایدار نیستند
2. شانس فردی در رسیدن به موفقیت
3. کارفرما: اشاره به رقابت میان کارگران درون بنگاه
4. سوددهی کارفرما: رقابت میان محصولات در بازار
5. اقتصاد جهانی: اشاره به رقابت بین بنگاه‌ها در بازار

به صورت بنیادین بین دو منطق عشق (میل کارگر به دوست داشته شدن) و سود (میل بنگاه به بقا و حداکثرسازی سود) در بنگاه تقابل وجود دارد و کارگر می‌داند که در اوضاع نابه‌سامان اقتصادی، عشق هرگز به سود برتری نخواهد یافت

می‌توان جهانی را تصور کرد که انسان برای بر طرف کردن نیازهای دیگران کار کند و نه سود. (می‌توان؟)
      
19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.