یادداشت مهدی کرامتی
1401/12/12

بیشتر ما آدمها خیال میکنیم که با ارادهی آزاد برای حالات، رفتارها و واکنشهایمان تصمیم میگیریم. شاید به همین دلیل نیز هست که چه برای موفقیتها و چه برای شکستها صرفاً خودمان را تشویق یا سرزنش میکنیم. کتاب بازداشتگاه صورتی چندان با ایدهی فوق موافق نیست. «اساساً کتاب حاضر برای این نوشته شده که نشان بدهد ذهن آدمی مجمع میلیاردها اثر کوچک پروانهای است. افکار، احساسات و کنشهای انسان، محصول زنجیرهای آشفته از واکنشهاست که تا اندازهی زیادی از نیروهای مختلفی که در این کتاب شرح داده شد تغذیه میکند.» (صفحهی۲۹۰) برای این که بیشتر با ایدهی کتاب آشنا شویم، توصیه میکنم یکی از بندهای آغازین کتاب را با هم مرور کنیم. «شاوس، باتوجه به قدرت رنگها، پیشنهاد کرد که نگهبانان زندانْ زندانیهای خشن را در سلولهای صورتیرنگ زیر نظر بگیرند. در نـتیجه، دو افسر بازداشتگاه مرکزی نیروی دریایی ایالات متحده در سیاتل واشنگتن دیوار یکی از سلولهای بازداشتگاه را صورتی براق کردند. زندانبانها هفتماه زندانیان جدیدالورود را زیر نظر گرفتـند. آنها دیدند که چگونه زندانیهای خشمگین و آشفته وارد سلول صورتی میشدند، ولی پانزده دقیقه بعد، آشکارا آرامتر بیرون میآمدند. علیالقاعده، زندانیان تازهوارد پرخاشگرند، ولی زندانبانان طی دورهی هفتماهه، حتی یک مورد حادثهی خشونتبار را گزارش ندادند.» (صفحهی ۱۲) همانطور که ملاحظه میکنید، آزمایش مذکور، شاهدی بر این است که رنگ صورتی، خاصیتی آرامشبخش دارد. ایدهی کتاب که اساس آن بر پایهی آن نضج یافته است همین است که «علل و عوامل بسیاری مثل رنگها هستند که اراده، رفتارها و حالاتمان را شکل میدهند.» عوامل نامبرده، یا در درون هر کدام از ما قرار دارند، یا در بطن روابط ما با هم قرار دارند و یا اساساً در محیط طبیعی زندگیمان قرار دارند. بدینترتیب، کتاب تعداد زیادی از عوامل مذکور را ارائه و تأثیرگذاری آنها را اثبات میکند و چون عوامل مذکور در یکی از درون، میان و یا خارج از ما قرار دارند، کتاب هم دارای سه بخش اساسی میباشد. منظور از دنیای درون این است که تصورات ما آدمها از چیزهای گوناگون، بر روی رفتارهای ما تأثیر چشمگیری دارند. به عنوان مثال، ما بسیاری از چیزها را با استفاده از «برچسب»هایی که به روی آنها میزنیم میفهمیم و سپس براساس همان فهم، رفتارمان را تعریف میکنیم. آزمایشهای موجود در کتاب، حاکی از آن است که کارمندان ادارات در ایالات متحده، براساس این که رنگ پوست ارباب رجوع سفید یا سیاه باشد، رفتارهای متفاوتی را بروز میدهند و دلیل آن هم برچسبهایی است که بر روی هر کدام از نژادهای مذکور در ذهن دارند. منظور از دنیای روابط ما هم چیزی جز عوامل فرهنگی نمیباشد. واضح ترین مثال آن تأثیر حضور دیگران در نوع رفتار ماست. بازیکنهای فوتبال، در زمین خودی عملکرد بسیار متفاوتی را ارائه میدهند و دلیل آن هم بهرهمندی آنها از حضور پرشور تماشاگران خودی است. منظور از دنیای بیرون از ما هم محیط طبیعی زندگی ماست که شامل تأثیرات آب و هوا و یا مکانها میشود. جنس استدلالهای کتاب همه از جنس همین استدلالی است که در بند دوم ذکر گردید؛ به عنوان مثال، برای این که ثابت کنیم که رنگ صورتی تأثیر نامبرده را دارد، آزمایشهای گوناگونی انجام شده که آمار و ارقام آن ارائه میشود. بر همین اساس، میتوان گفت که بیشتر حجم کتاب، بیان همین آزمایشها است. همین مسئله باعث میشود که کتاب به میزان قابل توجهی خسته کننده باشد! اما شاید چنین مسئلهای ناگزیر باشد. اگر به استدلالی که دربارهی رنگ صورتی و زندان بود دقت کنیم، خواهیم دید که به هیچ وجه قانع کننده نیست؛ منظورم این است که چه تضمینی وجود دارد که آرام شدن زندانیان به خاطر رنگ صورتی باشد و حتی اگر باشد، چطور میتوانیم از آن اطمینان یابیم و حتی اگر اطمینان پیدا بکنیم، میزان تأثیرگذاری چنین عاملی چه میزان است؟ احتمالاً مجموعهی سؤالاتی که مطرح کردیم، باعث شده است که نویسنده برای استحکام ادلهی خودشان، کمیت آزمایشها را افزایش بدهد؛ یعنی فرض کنید برای اثبات این که رنگ صورتی آرامشبخش میباشد، آزمایشهای متعددی را ذکر میکند که چنین نتایجی را به همراه داشته است. اما مسئله این است که حتی تعدد آزمایشها هم نمیتواند استدلال محکمی باشد: همان طور که میدانید حتی اگر میلیاردها «صفر» را با هم جمع کنید، باز هم نتیجه «صفر» خواهد بود! در بسیاری از آزمایشهای کتاب، (شاید بتوانیم بگوییم همهیشان) آزمایش هزاران جنبهی بالقوهی دیگر دارد که برای خدشهوارد کردن بر آن کفایت میکند. البته واضح است که نمیگویم فرهنگ و محیط و چیزهایی مثل این بر روی ما تأثیر نمیگذارند، چنین چیزی واضح است، اما میتوانیم در دو مرحله دو سؤال را مطرح کنیم: اول این که روش اثبات چنین چیزی چه میباشد؟ آیا میتوان با آزمایشهای موجود در کتاب این موارد را ثابت نمود؟ دوم این که برفرض که چنین چیزی ثابت گردید، دامنهی تأثیر آنها چه قدر میباشد؟ مشخص است که اگر دامنهی تأثیر پایین باشد، به همان مقدار ارزش کتاب حاضر هم پایین خواهد بود و میتوانیم از نویسنده سؤال کنیم که «خب که چه!» و اگر هم دامنهی تأثیرگذاری زیاد باشد، ارزش کتاب بالا خواهد رفت.
6
(0/1000)
نظرات
1403/1/6
سلام. عیدتون مبارک. خوشحالم که خوندن یادداشت برای شما لذّت بخش بوده و ممنونم وقت گذاشتید و مطالعه کردید. دربارهٔ سؤالی که مطرح فرمودید خیلی خلاصه بگم که ما باید بین استقراء و تجربه تفکیک کنیم. تجربه میتونه یقین آور باشه اما استقراء همواره ظن آور هست. اگه دوست داشتید به مجموعه آثار شهید مطهری جلد ۱۰ (شرح مبسوط منظومه جلد دوّم) ذیل مبحث شناخت ۴ زیر عنوان نظر بوعلی و خواجه رو مطالعه بفرمائید.
1
حنانه عابدینی
1403/1/5
0