یادداشت فاطمه رفعت
1404/2/10
داستان کتاب «گریز دلپذیر» درباره یک روز غیرمنتظره در زندگی چند خواهر و برادر است. چهار شخصیت اصلی: سیمون، لولا (زنی مطلقه)، گرانس و ونسان. این چهار خواهر و برادر، برای شرکت در مراسم عروسی یکی از بستگانشان با هم قرار گذاشتهاند. اما به طور غیر منتظره و هماهنگی 3 تایی باهم عروسی را به مقصد خانه ی برادرشان ترک میکنند. آنها سوار ماشینی میشوند، به دل جاده میزنند و یک روز آزاد و رها را با مرور خاطرات گذشته و خوشگذرانی سپری میکنند. در این فرار کوتاه، از دغدغههای بزرگسالی، مشکلات روزمره، شکستها و حسرتهایشان حرف میزنند. در واقع، این سفر کوچک برایشان مثل بازگشت به دوران کودکی و بیخیالی است. . . . این کتاب برام از اون کتاباییه که وقتی دارم میخونمش به نظرم خیلی معمولی میاد ولی صفحه های آخر و نزدیک پایان و بعد اتمام کتاب حس میکنم یه کتاب لطیف و خاصو تموم کردم و کلی حس خوب بهم منتقل شده. انگار تازه با کتاب صمیمی میشم. این حسو نسبت به کتاب قبلی که از آناگاوالدا "دوستش داشتم" خوندم هم داشتم. ترجمه کتاب رو تو 10 صفحه اول با ترجمه شهرزاد ضیایی از انتشارات شمشاد مقایسه کردم و ترجمه نشر قطره(الهام دارچینیان) قابل تحمل تر بود ولی واقعا نمیشه بهش گفت خوب... داستان و قلم نویسنده یه تیکه هایی حیف میشد. در کل خوش خوان بود و سریع هم تموم شد. 8.5/10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.