یادداشت سامان

سامان

سامان

دیروز

برچیدن کتابخانه ام: یک مرثیه و ده گریز
        آلبرتو مانگال آرژانتینی که روزگاری در خدمت بورخس بوده و به علت ضعف بینایی بورخس، برای او کتاب می‌خوانده در این کتاب شرح عاشقانه ای از تجربیات خودش در حوزه کتاب و کتابداری و کتاب خوانی رو به مخاطب ارائه میده. او صاحب یک کتابخانه 35000 جلدی بوده و ضمن گفتن از زمانی که این کتابها رو جمع و بسته بندی می‌کنه، گریزهای متفاوتی به موضوعات گوناگون میزنه. کتاب پرحرفی است.از موضوعات مختلفی سخن به میان آمده و نویسنده اونها رو شیرین روایت کرده. متن خشکی نیست و دافعه ایجاد نمی‌کنه و موضوعات زیادش هم به نظرم مشکلی برای خواننده به وجود نمیاره. از کتاب ها و مسائل گوناگونی در کتاب صحبت میشه. هر گریز از کتاب از دو بخش تشکیل میشه.یکی موضوعی که در اون گریز نویسنده میخواد در موردش حرف بزنه و در قسمت دوم جستار، به کتابخانه عظیمش رجوع میکنه و بحث رو ادامه میده...جستارهایی ابتدایی رو بیشتر دوست داشتم.گفتن از این کتاب خیلی سخته، چون به نظرم با توجه به تعدد مسائلی که در موردشون حرف زده شده، صرفا باید تجربه کرد و خوند. هر مخاطبی با توجه به فراخور تجربیات و دانش و سابقه مطالعاتی که داره میتونه سهم و اندوخته خودش رو از این کتاب برداره.
      
274

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.