یادداشت مهدی منزوی

سالتو
        «سالتو» دومین اثر مهدی افروزمنش که ظاهرا سریال «یاغی» هم با اقتباس از این رمان ساخته شده، البته من این سریال رو ندیدم نمیدونم چقدر منطبق هست.
یک داستان پر از هیجان ، قصه سیاوش نوجوان ۱۶ ساله ای اهل جنوب تهران که آرزوی قهرمانی کشتی آزاد دارد ولی بدون پول و حامی در حالیکه با دستفروشی و خرده مواد فروشی سر چهارراه خرج پدر معتاد و مادر مریضش رو هم میده در اوج نا امیدی از رسیدن به آرزوهاش، نادر یک پولدار عشق کشتی بدادش میرسه و زیر پر و بالش رو میگیره ولی این حمایت بدون چشم داشت نیست  و سیاوش کم کم هم در کشتی پیشرفت میکنه و هم وارد بازی خطرناکی میشه.
من قصه رو دوست داشتم و انقدر کشش داشت که زود تمومش کنم و از پایان بندیش هم راضیم
. سررشته ای در نویسندگی ندارم ولی بنظرم این داستان جا داشت بیشتر پرداخته بشه. شخصیت «مریم» دوست سیاوش وسط داستان گم شد. کشتی ها خیلی زود به سرانجام میرسید من نحوه روایت مبارزه کاراته در «سرخ سفید»  یزدانی خرم رو بیشتر میپسندم. اینجا انگار نویسنده عجله داشت زودتر مسابقه تموم بشه یا کلا کشتی داستان فرعی حساب میشد.

«کشتن آدم اصلا ساده نیست. نه به خاطر جرئت فشار دادن ماشه یا چاقو، نه به خاطر دلهره ی بی حد و حصرش، بلکه فقط به این دلیل ساده که بعد هر قتل یک نفر به زندگی شما اضافه می شود. توی خواب هاتان می آید. موقع رانندگی کنارتان می نشیند. با شما شیرجه می زند تو استخر. کنار تشک کشتی می نشیند و نگاه تان می کند. همه جا با شماست.»

۲۶۲ صفحه
#سالتو #مهدی_افروزمنش #نشر_چشمه #یاغی
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.