یادداشت ساغر سیف اللهی فرد

        صبحتون بخیر.
کل راه خونه تا مترو رو به پادکست کتاب‌باز، اپیزودی که خانم بهاره افشاری مهمان بودند، گوش دادم.
از بین صحبت‌هاشون یک مسئله برام خیلی جذاب بود که می‌خوام باهاتون در میون بذارم (بی‌ربط به این پست هم نیست).
ایشون تعریف می‌کردن که وقتی نوجوان بودن، شروع به کتاب‌خوانی کردن و یک‌بار از کتابفروش خواستن تا بهشون یه کتاب فلسفی معرفی کنه.
کتابفروش میگه که برو کتابای شل‌سیلوراستاین رو بخون.
بهاره هم میره تا اون کتابارو برداره اما وقتی جلدشونو میبینه بهش برمی‌خوره، با خودش میگه طرف فکر کرده من بچه‌م، این چیه معرفی کرده، منو مسخره کرده...
ولی خلاصه می‌خونتشون و بعد دنیای سوفی، بعد شازده کوچولو و به همین ترتیب...
یه روز از کتابفروش می‌پرسه که چرا بهم اونارو معرفی کردی؟ اونا که خیلی ساده بودن.
کتابفروش هم میگه که اونا ساده نیستن، تو ساده می‌خونی! اونا اصلا ساده نوشته نشدن و تو توی هر کتابی که می‌خونی باید انقدر عمیق مطالعه کنی که بتونی از پس تک تک واژه‌ها با جهان استعاری‌ای که نویسنده جلوی روت گذاشته آشنا بشی!
و چه تعریف دقیق و صریحی از مطالعه!
خیلی برام جالب بود چون به‌شخصه همین ماجرا رو تجربه کردم و دقیقا این اتفاق هم تو کودکی هم تو جوونی، با کتاب‌های شل‌سیلوراستاین برام افتاد...
درباره‌ی شل‌سیلوراستاین می‌تونم تا صبح بنویسم و خیلی هم مشتاقم این کار رو بکنم...
واقعا این بشر یه پدیده‌ست...

      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.