یادداشت zahra faraji
1403/12/23
کتاب درباره پسری به احمد هست که اهل حلب بزرگ ترین شهر سوریه هست و بعد از نا امن شدن شهرش با پدرش در سواحل اروپا راهی بلژیک میشند که پدرش رو در راه توی دریا از دست میده . احمد سر از انباری یا همون زیر زمین خونه ی یه خانواده چهار نفری در میاره و به صورت مخفی اونجا می مونه ولی داستان از جایی جالب میشه که پسر خانواده یعنی مکس متوجه حضور احمد میشه . از اینجا به بعد داستان زیبا و زیباتر میشه . برای من کتاب دلنشینی بوده یه جاهایی با کتاب گریه هم کردم و از خریدنش راضی ام :))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.