یادداشت نرگس
دیروز
🍃من فرق زيادى ميان مردم مىگذارم. من دوستانم را بهجهت سيماى خوبشان انتخاب مىكنم، و آشنايانم را به خاطر شخصيت خوبشان و دشمنانم را به جهت هوش و فراست ممتازشان. اسکار وایلد، نویسندهی ایرلندی قرن نوزدهم، که بهخاطر نبوغ ادبی، شوخطبعی تیز و سبک زندگیه نامتعارفش شهرت داره. وایلد تنها یک رمان (تصویر دوریان گری) نوشته که در زمان خودش جنجالبرانگیز بوده و امروزه یکی از آثار کلاسیک ماندگار ادبیاته. داستان دربارهی دوریان گری، جوانی زیبا و بیتجربیهست که به تازگی با نقاشی بهنام بازیل هاروارد دوست شده. یک روز که به گالری بازیل سر میزنه با دوست بازیل بهنام لرد هنری (که یکی از شخصیتهای جالب کتابه) آشنا میشه. نقاش دستبهکار میشه و نقشی از صورت دوریان گری میکشه. زیبایی این عکس بهقدری زیاده که هر سه نفر تحتتاثیر قرار میگیرند. بینشون صحبتهایی حول محور نقاشی، زیبایی و جوانی صورت میگیره که دوریان رو تحت تأثیر قرار میده. دوریان در آخرین نگاهش به نقاشی آرزویی میکنه که زمینهساز بقیهی داستان میشه. نثر وایلد رو دوست داشتم؛ پر از جملههای درخشان، طعنهآمیز، با زبانی شاعرانه و گاهی فلسفی. در این تم فلسفی، در مورد مفاهیمی مثل گناه، مسؤلیت، زن و ازدواج، مرز اخلاق و ظاهر و باطن انسان به قضاوت میشینه. گاهی حرفی میزنه و چند صفحه بعد نقضش کنه :)؛ با اینحال باز هم جذابه! شخصیتپردازیها قویه؛ لرد هنری نمایندهی پوچگرایی و لذتگرایی، بازیل نماد هنره، و دوریان هم به عنوان یک لوح سفید بین این دو نفر در نوسانه و کمکم شکل و رنگ میگیره. در بخش میانی، ریتم داستان کند میشه و بعضی دیالوگها بیش از حد فلسفی و مصنوعی میشدن. پایانش برام قابل پیشبینی ولی پرمفهوم و قابل قبول بود. اگر به داستانهای کلاسیک و فلسفی همراه با نقد اجتماعی علاقمند باشین، این کتاب میتونه گزینهی خوبی باشه براتون. با اینکه سال ۱۸۹۱ منتشر شده هنوز هم میتونه خوانندهی امروزی رو _در مورد ارزشهایی که برای خودش تعریف کرده_ به چالش بکشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.