یادداشت سامان
1404/3/30
ورونیکا دختر جوانی که علی رغم داشتن موقعیت مالی مناسب و زندگی با رفاه ظاهری، اما از درون خود احساس پوچی می کند و با قرص خواب خودکشی می کند اما زنده می ماند و به تیمارستان منتقل می شود، در تیمارستان به او می گویند که قلبش دچار مشکل شده و تا چند روز بیشتر زنده نمی ماند، در نهایت او در تیمارستان با هم صحبتی با بیماران دیگر، احساسات سرکوب شده خود را بروز می دهد و عاشق می شود و در نهایت مشخص می شود که او زنده می ماند و خبر مرگ قریب الوقوع او، صرفا یک آزمایش روانشناسی بوده تا به زندگی او معنای دوباره بخشند. این اثر بیان می کند که نبود عشق در زندگی چقدر سبب پوچی می شود و گاهی این پوچی تا مرزی می رود که سبب می شود انسان زندگی خود را از درد تا لبه ی نابودی بکشاند تا در نهایت مفهوم زندگی را درک کند و قدر شناس باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.