یادداشت عینکی خوش‌قلب

        جین ایر را بچه‌های کلاس هشتمی به من قرض دادند تا بخوانم. همان کلاسی که اصرار  کردند کتاب‌های کلاسیک بخوانم و چه خوب که چنین کاری کردند.

اولین بار که کتاب را در اتوبوس باز کردم و توانستم تا صفحه‌ی ۱۰۰ بخوانم. قلم شارلوت برونته لطیف و روان بود و سریع پیش می‌رفت و من با کودکی جینِ نگون‌بخت همراه شده‌بودم. وقتی زندگی جین رو به بهبود می‌رفت به مقصد رسیدم. البته باقی داستان را خیلی زود خواندم و این کتاب تبدیل به یکی از کلاسیک‌های موردعلاقه‌ام شد.

داستان جین‌ایر از کتاب‌های جین آستین هیجان بیشتری دارد و شخصیت‌های فراز‌ونشیب‌های بیشتری را تجربه می‌کنند. از طرفی عاشقانه هم هست  و نکته‌ی دیگر اینجاست که شخصیت اصلی یک زن عاقل است و تصمیم‌های عجولانه‌ی ناگهانی نمی‌گیرد و صرفاً از احساساتش پیروی نمی‌کند! این واقعاً مهم است چون در بعضی از رمان‌های کلاسیک، شخصیت اصلی شدیداً سعی دارد تصمیم‌هایی بگیرد که عواقبش نه‌تنها خودش که مخاطب را هم به شدت آزار می‌دهد.

در کنار همه‌ی این‌ها، جین معلم است و من در سال‌های اول معلمی بودم و تماشای یک معلم در سال‌ها پیش لذت‌بخش بود. به همین خاطر راحت خواندمش و خاطره‌اش تا همیشه در ذهنم باقی ماند.
      
81

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.