یادداشت Soli
4 روز پیش
راستش نمیدونم باید چه احساسی دربارهش داشته باشم. اوایل داستان خیلی براش هیجانزده بودم و نمیتونستم دست از گوش دادنش بردارم (مخصوصا عاشق بخشهایی بودم که جونی روند ویرایش و چاپ و تبلیغ کتاب رو توضیح میداد)، ولی گمونم چند صفحهی آخرِ فصل آخر، یه کم ذهنم رو بههم ریخت. به نظرم یه نکتهای که دربارهی کتاب وجود داره، اینه که به شدت... آمریکاییه؟ منظورم اینه که ایدهی اصلی داستان، بحث نژاده و به طور اختصاصیتر، این که آیا سفیدپوستها حق دارن داستانهای افراد نژادها و قومیتهای دیگه رو بنویسن و اگر بله، تا چه حد. به واسطهی بوکتوب میدونم که این یه بحث نسبتا داغ این سالهای اخیر در ادبیاته، ولی از اونجایی که من احساس میکنم بحثهای نژادی در فضای فرهنگی جامعهای که من توش زندگی میکنم اساسا توی یه سطح دیگهن و از بیخ و بن متفاوت هستن، اونطور که باید و شاید برای من حلشده نیست و هرچی هم بهش فکر میکنم، خیلی به نتیجه خاصی نمیرسم. علاوه بر این، حس میکنم یک چیزهایی در ترجمه از دست رفته بودن. ترجمهی نشر نارنگی متوسط بود. یه سری ایراد داشت، ولی افتضاح و غیرقابلتحمل نبود. مترجم همچنین سعی کرده بود هر جایی که میتونه از معادلهای فارسی استفاده کنه و من از این تلاش خیلی لذت بردم. گوینده (رویا شهرام) هم که واقعا عالی بود، عملا نقش تکتک شخصیتها رو درست مطابق با توصیفهای کتاب بازی کرده بود. ولی در نهایت، حس میکنم اگر نسخهی زبان اصلی رو خونده بودم، شفافیت بیشتری میداشتم. مرورها رو که میخوندم، یه عده از حضور پررنگ نویسنده توی کتاب و ردپای واضحش، شکایت کرده بودن. من همچین چیزی رو ندیدم، احتمالا به این خاطر که چیزی از نویسنده نمیدونستم و اولین کتابی بود که ازش میخوندم. نکتهی دیگهای که ذهنم رو درگیر کرده، اینه که توی کتاب چند بار آتنا رو دزد خطاب میکنن و میگن اینکه آتنا حرفها و خاطرات مردم رو وارد داستانهاش میکرده یا با افراد مصاحبه میکرده و بر اساس اون حرفها داستان و رمان مینوشته، دزدی و غیراخلاقی بوده. نمیدونم این حرف رو جونی فقط برای ساکت کردن عذاب وجدانش میزد، یا واقعا همچین عقیدهای داشت. بارها تکرارش کرد. برام عجیبه. با این دید اگر بخوایم جلو بریم، آیا نویسندهای هم هست که دزد نباشه؟ ولی در نهایت، میتونم بگم که از خوندنش (یا شنیدنش، در واقع) لذت بردم. ایدهی اولیه و پرداخت رو دوست داشتم؛ هرچند که بعضی جاهاش به دلم ننشست یا به نظرم خوب نچسبیده بود و پایانش یه کم، یه کوچولو، ناامید و سردرگمم کرد. به خصوص تماشای تغییرهای شخصیت جونی و واگویههای درونیش برام شگفتانگیز بود. پینوشت: کتاب هدیه بود و اون رو به چند قطره آب شاتوت مدیونم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.