یادداشت ترانه حکیمی
1400/8/16
4.3
177
گفت: خیلی میترسم. گفتم: چرا؟ گفت: چون ازتهدل خوشحالم دکتر رسول. اینجور خوشحالی ترسناک است. پرسیدم آخر چرا و او جواب داد: وقتی آدم اینجور خوشحال باشد، سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد. روزی که شروع به خواندن کتاب بادبادکباز کردم آنچه در ذهن خود داشتم زجرها و سختیهای همیشه به تصویر کشیده شدهی افغانستان بود، اما چیزی که خالد حسینی خواننده را با آن روبهرو میکند چیزی فراتر از آنچه شنیدهایم هست. با تمام وجود خود را در آن کوچهپسکوچههایی حس میکنیم که کودکان هزارهای مورد آزار قرار گرفتند، در آسمانی که کودکان افغان گودی پران های خود را به پرواز درمیآورند. خواننده کتاب بادبادکباز تمام غم و درد داستان را پشت سر میگذارد تا همانطور که ذات آدمیت همیشه در طلب آن است خیر بر شر پیروز شود و به آرامش رسیدن کودک افغان مساوی باشد با به آرامش رسیدن تمام افغانها در هر کجای جهان که هستند
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.