یادداشت وایولت

وایولت

وایولت

1404/4/18

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم 

اگر قرار بود جلد های مجموعه میدگارد رو رده بندی کنم، بین اینکه جز کتاب های سطح پایین مجموعه(به نسبت خود مجموعه میدگارد ها، نه بقیه کتاب ها!) یا کتاب های متوسط، دچار تردید میشدم. نمیدونم دقیقا باید درباره این جلد چی بگم.

خب ملت تو کتابراه کلی غر زده بودن که چقدر فلش بک داشتیم‌. بعد از خوندن دیدم که فلش بک ها اونقدر هم زیاد نبوده...ولی دروغ چرا؟ بنظرم فلش بک هاش، چندتاشون غیرضروری بودن.
مثلا تو فلش بک سارنوش تهش ماجرا به جایی نرسید که ما بفهمیم چرا قطمیر و سارنوش از هم جدا شدن...
فقط روی غول آرزو تمرکز شده بود که اونم بخاطر استفاده ازش اون تو جلد های بعدیه....
فلش بک فترس هم کمکاری داشت. انگار بیشتر از اینکه برای نشون دادن گذشته فترس باشه، برای نشون دادن شرایط حکومت هیراتا شاه و هژیر شاه بود...
من در اصل میخواستم مدتی که نسیم فترس رو بزرگ کرد رو ببینم. چون برام سوال بود که فترس چطور تا حدی میشه گفت متعصبانه به حکومت کاظم و بیش از اون، به ملکه نسیم وفاداره...

بریم سراغ آریای عزیز...
خب شاید تنها دلیل اینکه جلد شش رو از هفت بیشتر دوست دارم، کمتر بودن حاشیه ها و حضور بیشتر آریا و کلا خط زمانی حاله.....هرچند که آریا از این جلد شروع کرد خودش رو از چشم بنده انداختن.....پسرجون تکلیفت با خودت معلوم نیستا! آخرش تینا یا صوفیا یا سکویا؟:////
و حالا برویم سراغ گل سرسبد کل مجموعه که تازه داخل این جلد روی واقعیش رو دیدیم...جناب شاهزاده والامقام عالم پریان، عالیجناب خفقان ارباب تاریکی!
یعنی جوری که از این جلد به بعد خفقان مقتدر نشون داده میشه....حس میکنم تنها شخصیتی که واقعا با نقش آفرینی در میدگارد خوب پردازش شد همین جناب خفقانه !!!
تا جلد پنج مرموز میرفت و میومد و از این جلد کم کم می‌شناسیمش. مقتدر، مسئول، منطقی، بسیار باهوش و سیاست مدار و البته، صد البته بی رحم
هرچند ارزشی که برای مهارت، احترام و وفاداری قائل بود رو تحسین میکنم. 
ولی از پردازش شخصیت دهشت تاریکی اول راضی نبودم، خصوصا که قرار نیست مدت زیادی رو حضور داشته باشه.
یکی دیگه از شخصیت هایی که تو این جلد باعث تعجبم شد ژولیت بود...دختر تو که خودت تو جلد پیش با جریان سکویا موافق بودی، بعد الان میای سر فالی بخاطر فرمان بردن از سکویا غر میزنی؟
کیارش هم که  تو این جلد محو بود...پنج بار تو کتاب اسمش اومده از اون پنج بار سه بارش دیالوگ هایی گفته که اصلا نقش خاصی ندارن.
صوفیا هم که کلا....آخه دختر خوب این چه کاری بود که کردی؟؟؟ زدی بدتر آریا رو انداختی تو هچل...این کاری که تو کردی که بدتر حرمت ژنرال ارتش رو برد:///
با اینکه احساسم نسبت به آریا تقریبا خنثی‌ست ولی اون لحظه دلم براش سوخت...
انصافا هر یادداشتی میام درباره میدگارد بنویسم...۸۰ درصدش میشه راجب شخصیت ها.

اگه فلش بک هارو فاکتور بگیریم، این جلد فضای جدی و خوبی داشت. بجز یه تعداد دیالوگ که باز همون فضای تینیجری قدیمی رو درست میکردن. با گذشته خفقان و دهشت و البته پارسیس و دینارگل آشنایی بیشتری پیدا کردیم. توصیفات هم که طبیعتا پیشرفت کرده، ولی...بعضی جاها حس میکرد اسم شخصیت ها توی بخش دیالوگ پردازی جابجاست، کلا انگار کتاب خوب ویراستاری نشده بود.
در کل فکر کنم بتونم بگم این جز جلد های ضعیف میدگارد بود، ولی بازم نمیشه از کنارش گذشت، احتمالا این جلد و جلد هفتم رو بیشتر طرفدارا صرفا برای اینکه بفهمن چی میشه بخونن.
      
142

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.