یادداشت پیمان قیصری
1403/4/5
جان شیفته داستان زندگی آنت ریوییر از حدود بیست و چند سالگی تا سالخوردگی رو روایت میکنه. آنت از قشر ثروتمند که به تازگی پدرش رو از دست داده، پدری که روابط بسیار خوبی باهاش داشته، از بین نامهها و نوشتههای پدر به یک وجههای دیگه از شخصیت پدر پی میبره و متوجه میشه خواهری به نام سیلوی داره. بعد از خوندن روابط پر فراز و نشیب سیلوی و آنت و شیطنت و قهر و آشتی اونها، ماجرای عاشقانهی آنت با مردی پیش میاد که با داستانهایی به ازدواج منجر نمیشه اما یک پسر نتیجهی این رابطه هست برای آنت. در ادامه روابط این پسر با مادر و خاله در کودکی و نوجوانی رو میخونیم تا برسیم به اتفاقی تاریخی، جنگ جهانی. از اینجا که حدودا نیمههای جلد دوم و سوم هست توضیح و تفسیر سیاسی کتاب خیلی زیاد میشه مخصوصا در بین دیالوگهای طولانی بین شخصیتهای کتاب که برای من جذاب نیست این حجم از دیالوگ در کتابی که نمایشنامه نیست. حالا دیگه کل کتاب رو تعریف نکنم. شخصیت آنت برای من جذابه، یه رفتار خاص خودش داره، رنج بسیار میکشه و آبدیده میشه اما همچنان عاشق زندگیه. به اصول اخلاقی خودش پایبنده نه به اصول اخلاقی مورد قبول اکثریت. آنت جذابه، اما کتاب در مجموع؟ نه آنچنان حداقل برای من! خیلی بیش از اندازه توضیح داده میشه تا جایی که گاهی از اصل موضوع پرت میشی بیرون (شاید هم به خاطر سن و سال منه). کل مطلب رو میشد توی کمتر از ۱۰۰۰ صفحه جمع کرد.ه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.