یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

جهان چگونه مدرن شد؟: داستان یک "پیچ"، یک کاتب، یک کتاب
        در این کتاب نشون داده شده که چطور«در باب طبیعت چیزها»، شعری که لوکرتیوس، تحت تأثیر فلسفه‌ی اپیکور قرن‌ها پیش نوشته اندیشه‌ی انسان رو تغییر می‌ده و جهان رو در مسیر مدرن شدن قرار می‌ده. بعد از این‌که مسیحیت دین رسمی امپراتوری روم می‌شه و در طول قرون وسطی این شعر به فراموشی سپرده شده بود و هرگونه اندیشه‌ای که نزدیکی هر چند ناچیزی با اندیشه‌ی اپیکوری داشت سخت مورد مخالفت قرار می‌گرفت. به دلیل اینکه اپیکوریان اتمیست بودند، به زندگی پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بر این باور بودند که روح مادی است. همه چیز ناپایدار است. همه چیز از اتم‌ها ساخته شده و پس از مدتی ساختار این اتم‌ها تغییر می‌کنند و به چیز دیگری تبدیل می‌شوند. به همین دلیل بزرگترین هدف زندگی لذت بردن است، البته نه به معنای لذت‌های شهوانی و مادی صرف. اما چنین باوری با باور مسیحیت که رستگاری را در رنج کشیدن می‌بیند و به روح سرمدی و زندگی پس از مرگ اعتقاد راسخی دارد، مغایر است. اما وقتی پوجو، نسخه‌ای از «در باب طبیعت» را در صومعه‌ای دورافتاده می‌یابد و از آن نسخه‌برداری می‌کند و باعث می‌شود پس از قرن‌ها این اندیشه دوباره به جریان بیافتد، جرقه‌ی تغییری را فراهم می‌کند که در نهایت به رنسانس، موفقیت علم و روشنگری و مدرن شدن جهان می‌انجامد. اندیشه‌ی لوکرتیوس بر کسانی همچون گالیله، نیوتون، شکسپیر و هنرمندان بسیاری اثرگذار بوده است.
این کتاب جالب بود، از توضیحات مربوط به شرایطی که در قرون وسطی حاکم بوده لذت بردم. بعضی جاها احساس می‌کردم از اصل مطلب دور شدیم و بیشتر درگیر جزئیات شدیم. دوست داشتم بیشتر از این‌که کتاب توصیف شرایط باشه، درباره‌ی اندیشه‌ی اپیکوریان و «در باب طبیعت چیزها»ی لوکرتیوس نوشته شده بود.
      
1

5

(0/1000)

نظرات

مجتبی شکوری نسبت به ماجرای پوجو پادکستی رو داره که تحلیل روانشناختی تاریخی مقبولی رو ارائه میده

0