یادداشت مجتبی بنیاسدی
1400/11/8
فرزندم، این دو سه کتاب را بخوان، عاشورا را بفهم توی همین کتاب خواندنها یاد گرفتهام که برای فهمیدنِ اینکه تویِ سرِ یک متفکر چه میگذرد، نباید به یک کتابش اکتفا کرد. همین است که وقتی میخواهم کتابِ فکری و اعتقادی، از نویسنده یا متفکرِ جدیدی بخوانم، مجموعه کتابش را میگیرم. البته میخرم. این مدل کتابها را باید خرید و گذاشت تویِ قفسه. چون احتمال رجوعِ دوباره به آن کموبیش وجود دارد. امام موسی صدر یکی از این متفکران است. چهار جلد از کتابهایش را خریدم. این کتابِ سفرِ شهادت، تقریبا میشود معروفترین کتابش. قصدم نقدِ و لو دادن محتوایِ کتاب نیست. البته زیرعنوان کتاب خودش همهچیز را تابلو کرده است «گفتارهایی دربارهی واقعهی عاشورا». اینجا میخواهم مقایسهای کنم بین سه کتابِ عاشورایی که خواندهام. «انسان 250 ساله»، «حماسه حسینی» و «سفرِ شهادت». از خواندنِ دو کتابِ اول خیلی وقت است میگذرد. اما آنچه تهِ ذهنم تهنشین شده را میتوانم هَم بزنم تا چیزهایی بیاید رو. نکتهی اول اینکه هر سه کتاب مجموعه سخنرانی است. در واقع مطالب و محتوایِ کتاب برای عمومِ مردم از بازاری تا زن و مرد و نوجوان آماده شده و میشود گفت همهخوان است. سخرانیهایِ آیتالله خامنهای که محتوایِ کتاب انسانِ 250 ساله است، سخنرانیهای پراکندهی آیتالله خامنهای از سالهای 59 تا 89 بوده که بعد پیاده و شده کتاب. محتوایِ حماسه حسینیِ شهید مطهری در سالهای نزدیک به هم است. کارِ خوبِ گردآورندگان، کنارِ هم گذاشتنِ این سخنرانیهایِ پراکنده بوده. 47، 48، 49، 52 و 56 سالهایی بوده که شهید مطهری دربارهی قبامِ امام حسین(ع) و واقعهی عاشورا سخنرانی داشته. سفرِ شهادتِ امام موسی صدر، حاصلِ سخنرانیهای امام موسی صدر دربارهی واقعهی عاشورا در سالهای 55 تا 57 شمسی، در لبنان است. اما بعد؛ اگر دوباره برگردم به 18 سالگی و بخواهم دربارهی واقعهی عاشورا بخوانم، حتما از «انسانِ 250 ساله» میخوانم. آخر بدیهی است که من باید اول بدانم که چرا سربازان عمر سعد، در روزِ عاشورا، از سرِ کینه با حسین میجنگیدند. این کینه از کجا آمده؟ باید برگردم شصتهفتاد سالِ قبلتر. پس این کتاب آیتالله خامنهای این وسعت دید را به من خواهد داد. البته این کتاب از پیامبر شروع میشود تا آخرین امام. ولی سه فصل را اختصاص داده به واقعهی عاشورا. تبیین واقعهی عاشورا در این کتاب فوقالعاده است. باید در پرانتز گفت که کتاب «همرزمان حسین» نیز از آیتالله خامنهای، که محتوایِ آن در سالِ 51 در تهران ایراد شده، به گونهای مکمل این کتاب میباشد. که بهتر است قبل از حماسهی حسینی خواند. و اما حماسهی حسینی. در کتابِ قبلی ما با مبارزات ائمه (ع) آشنا شدیم. هدفِ قبامِ اباعبدالله (ع) را شناختیم. الآن چه کنیم؟ اینجاست که باید به دنبال خواندنِ حماسهی حسینی باشیم. در این کتاب است که شهید فریاد میزند که شمر زمانهات را بشناس. حالا این سخنرانی چه سالی است؟ حدود سال 50. زدنِ این حرفها در آن دوران کار سادهای نبوده. اما میزند. گرچه اهدافِ قیامِ حسینی را هم واکاوی میکند. اما به این بسنده نمیکند. تحریفاتِ واقعهی عاشورا را در فصلهای آخر عنوان و تحلیل میکند. من اگر بخواهم دو کتاب به فرزندم معرفی کنم که بگویم بخوان، عاشورا را بفهم، «انسان 250 ساله» و «حماسهی حسنی» است. ولی یک کتابِ دیگر را هم میگویم اگر فرصت داشتی بخوان. چه کتابی؟ «سفرِ شهادت». امام موسی صدر در این کتاب که تقریبا سالهای 55 شمسی ایراد شده، به جنبهی احساسی واقعهی عاشورا تکیه میکند ولی تأکیدش آن نیست. یعنی چه؟ در هر سخنرانی از یک زاویه به واقعهی عاشورا میپردازد. (بعضی از گفتارها به نظر تکرار مباحث قبل است. شاید سخنرانی در مکانِ دیگری بوده و مضمون تکرار شده.) از هر زاویه که به عاشورا مینگرد، اشارهاش به جنبهی احساسی کربلا است و تلنگری به مخاطب میزند که «حواست کجاست؟ کربلا و عاشورا فقط احساس و گریه کردن نیست.» و حتی یک جایی تذکر میدهد که وسط سخنرانی میخواهید گریه کنید، بلند گریه نکنید. اما حرفِ حسابِ این کتاب چیست؟ حماسه. او هم میگوید الآن یزیدِ زمان اسرائیل است و ما باید حسینیوار و زینبیوار در مقابل یزید بایسیتم. البته باید کمی تاریخ را ورق زد که حدود سالهای 1975 چه حرکتهایی در منطقه جنوبِ لبنان و فلسطین در حال انجام بوده که اینگونه سخنرانی را اقتضا میکرده است. هر چه هست تمرکزِ سخنران، یعنی سیدموسی صدر، انتهایِ هر گفتارِ عاشورایی، فلسطین و لبنان در مقابلِ اسرائیل است. این کتاب ارزش قرار گرفتن در کنارِ دو کتاب بالا را دارد. چون حرفهایی از عاشورا مطرح میشود که در ایران ایراد نشده. ولی حرفِ مشترکی میخواهد بزند. و این خوب است. بعد از یادداشت باید این را بنویسم که دائرهی مطالعاتی من پیرامون عاشورا آنقدرها گسترده نیست. اما بین کتابهایی که خواندهام، به این دو سه کتاب رسیدهام. این یادداشت را 8 بهمن 1400 قلمی کردهام. شاید 1410، ده کتابِ دیگر از عاشورا خواندم و نظرم عوض شد. اصلا شاید آنموقع به فرزندم گفتم نمیخواهد سخنرانیِ پیاده شده را بخوانی، برو فلان سریال را ببین. کسی چه میداند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.