یادداشت فرناز پوراسماعیلی
1403/8/27
3.8
1
کتاب خانهخوانی از تجربهی زیستهی ساکنان خانههای ۱۳۳۰و ۱۳۴۰ نوشته، خانههای مورد علاقهی من. خانههایی که گاهی به عنوان یک کافه یا کتابفروشی یا خانهی قدیمیها لحظاتی به ما پناه دادهاند. خانههایی که در حال حاضر تخریب میشوند تا ساختمانهای زشت و بدقواره و به قول دیگری با گوشههای تیز و بُرنده، ولی پر سود برای سازندهاش، جایگزین شوند. ساختمانهایی که چهرهی شهر را زشت میکنند. یک بار به دوستی گفتم: من به گذشتهگرا نیستم، ولی در عصر ما ساختمانها، ماشینها، لباسها، نازیبا و بدقواره شده. البته کتاب خانهخوانی به طور کلی جستارهایی بود در مورد مفهوم خانه، ناخانه، بخشهای مختلف خانهها و احساسی که در آدم به وجود میآورند؛ همانطور که نویسنده جایی از کتاب نوشته است: [فضا لحظهایی از گفتوگو با آدمی دست نمیکشد و در تعاملی همیشگی با انسان، به هویت او شکل میدهد.] من بخشهای زیادی از این کتاب را درک میکردم و در حاشیهاش یادداشتهایی به آن اضافه کردم در مورد اتاقهای طبقهی بالا، ترس و ابهام زیرزمینها در کودکی. بخشی را که در مورد خلوت نوشته بود بارها خواندم و بعد خواندنش نوشتم: آدم گاهی از احساس فهمیدن و فهمیده شدن بعد از خواندن بعضی کتابها دوست دارد برود در کوچه و داد بکشد. فروردین ۱۴۰۲
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.