یادداشت راضیه بابایی

زمین سوخته
        احمد محمود مکتب رئالیسم  را دنبال می‌کند. او عریان و بدون پرده پوشی از واقعیت می گوید بدون اینکه آدمهای کتابش خاص یا فرازمینی  باشند و بخواهد بخشی از آنچه روی داده است، بزرگ و کوچک کند. رمان او بر خلاف بعضی از نویسندگان تک صدایی نیست. آشکارا فکر، نظر و جهان بینی خود بروز نمی دهد و جامعه ای متنوع و با دیدگاه های متفاوت از جنگ را روایت می کند و سعی کرده است تا جای ممکن بی طرف باشد.

زمین سوخته چند ماه نخست جنگ را روایت می کند. نویسنده به عمد راوی داستان را پنهان کرده است زیرا می خواهد توجه خواننده به او معطوف نباشد و جنگ را فقط در احساسات و چالش های یک فرد خلاصه نکند. 

اگر این کتاب داستان تک شخصیت بود، تعدد اشخاص و خرده داستانها ، احساس آشفتگی را به مخاطب القا می کرد و خواننده هر لحظه منتظر بود راوی از پشت نگاه نویسنده بیرون بیاید و از خود بگوید و بحثهای کتاب پراکنده و بی هدف و بعضا خسته کننده به نظر می رسید.

اما محمود نگران یک نفر نیست و نمی خواهد خواننده تنها مشغول نفر اصلی باشد مسئله او مواجه‌ی مردم یک شهر با جنگ است. او دنبال نشان دادن وقایع زیاد شنیده شده، یا بزرگ نیست. جنگ روایتی دارد که زندگی تک تک آدمها را متاثر کرده و هویت یک شهر را به هم ریخته است. این نگاه سبب می شود تحول و تغییرات در زندگی راوی و بقیه آدمهای شهر و خانواده او در تمام کتاب جاری باشد و هرکدام داستان خود را بگویند.
میرزا علی در جنگ عاشق می‌شود
کل شعبان کسب و کارش به جنگ گره می خورد
شاهد تحت فشار روانی قرار می گیرد و..

با وجود قلم روان و تصویر ساز محمود در صفحات انتهایی کتاب نگاه نویسنده نسبت به انقلاب و جنگ  کمی بیرون می زند. تمرکز او روی امیر سلیمان و بازی تخته نرد به صورت پنهان مخاطب را به نظرگاه او نزدیک می کند . همچنین غوغای مردم و دیالوگهای مردم جلوی مسجد پس از حادثه‌ای که برای یوسف بیعار و دوستانش رخ داد، نیز همینگونه است.

در مجموع زمین سوخته اثری ارزشمند است زیرا هدف نویسنده بیان واقعیات تلخ جنگ است. احمد محمود مخاطب امروز را با تاریخ شفاهی بخشی از ایران(شهر اهواز) مواجه می کند که در روایتهای پر تکرار جنگ، کمتر شنیده شده است .
      
235

23

(0/1000)

نظرات

جالب بود

1