یادداشت سید یاسر بنیهاشمی
1402/10/22
معتقدم عزیزانی که داوطلبانه به جبهههای جنگ رفتند، پس از پایان جنگ به سه دسته تقسیم شدند: ۱- کسانی که سیر «من الخلق الی الحق» را با موفقیت پیمودند، اما نتوانستند سیر «من الحق الی الخلق» را بدرستی بپیمایند. آنها در همان حال و هوای جنگ ماندند و نتوانستند خود را با واقعیتهای جامعه تطبیق دهند و بنابراین، هم خود آزرده شدند و هم خلق را آزار دادند (و همچنان هم هستند و آزار میبینند و آزار میدهند). ۲- کسانی که مسیر اول را به خوبی طی کردند، اما وقتی برگشتند، غرق در زرق و برق دنیا شدند و اندوختههای معنویشان را به باد فنا دادند و تا توانستند از نردبان زر و زور و تزویر بالا رفتند. این گروه حتی بیش از گروه اول، مردم، بخصوص نسل جوانی که جنگ را درک نکرده بود را، نسبت به جنگ و رزمندگان مخلص و جانبرکفِ آن بدبین و دلچرکین کردند. ۳- اما دستۀ سوم شامل آن دردانههایی میشود که نه تنها مسیر دلکندن از دنیا را به خوبی طی کردند، بلکه توانستند بعد از جنگ به دامان جامعه و مردم برگردند و بی هیچ چشمداشتی، مسیر خدمت به خلق را پی بگیرند و در عین حال، خلوص نیت و پاکیشان را حفظ کنند. معتقدم اینها گرچه انگشتشمارند، اما یادگاران راستین شهدای دفاع مقدساند که میتوانند راویان صدیقِ حقایق جنگ نیز باشند. از نظر من، دکتر ثنایینژاد یکی از آن دردانههاست و برای همین خاطراتش از جنگ خواندنی و به دل نشستنیست. اما چیزی که امروز قلبم را شدیداً به درد آورد، مصادف شدن خواندن دو صفحۀ پایانی کتاب و ماجرای پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸، با شنیدن خبر توافق ایران و عربستان بود! و تکرار شدن همان پرسش کتاب که آیا نمیشد بدون دادن این همه هزینه، خیلی زودتر، آن قطعنامه پذیرفته میشد و این توافق حاصل میگشت؟!!! و البته بسیاری سوالات بیپاسخ دیگر که مطمئنا روزی حکمرانان ما باید در پیشگاه تاریخ و مردم پاسخگوی آن باشند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.