یادداشت مهدی منزوی

مهدی منزوی

7 روز پیش

موآ‏‫ = Mua‬: سفرنامه و عکس های ویتنام
        "موآ ؛ سفرنامه و عکس های ویتنام" اثر " منصور ضابطیان"
این کتاب حاصل سفری در اوایل پاییز ۱۳۹۶ به ویتنام هست و بازدید از دو شهر هانوی و سایگون. هانوی پایتخت ویتنام ۵۵۰۰ کیلومتر از تهران فاصله داره. دلیل انتخابش برای سفر به اونجا رو رازآلود و بکر بودن اون سرزمین در آن سالها میدونه. یک جمله کلیدی تو مقدمه نوشته که بنظرم برای همه مسافران در همه سفرها صدق میکنه: " این کتاب فقط برداشت های شخصی من، در این برهه از زندگی ام، از سفر به کشوری به نام ویتنام است." 
وجه تسمیه کتاب هم از اینجاست: ویتنامی ها به باران می گویند "موآ" و به یادبود حضور این باران ممتد، نام کتاب موآ گذاشته شده.
هانوی به معنی "شهر داخل رودخانه" از هزار سال پیش پایتخت ویتنام بوده ولی با نامهای متفاوت تا اینکه سال ۱۸۲۱ به این نام خوانده میشه. 
ویتنام به کشور غذاهای متفاوت و خیابانی شهرت داره ولی بنظر شاید خیلی خوشمزه نرسه! اونها ادعا دارن میشه یک ماه در خیابان های اینجا گشت و ظهر و شب غذای متفاوت خورد!  یه غذای جالب دارن که ورقه های برنج رو مثل کیسه نایلکس نازک و شفاف میکنن برای خوردن. اسمش بنگ چنگ ولی آقا منصور که دوسش نداشته. یک غذای معروف و ارزان قیمتشون "فو" نام داره که شامل یک کاسه گوشت و نودل برنج و چندجور سبزی با قیمت حدود یک دلار. یکی دیگه اسمش "گوی کان" که یک رول برنجه که داخلش با چیزهای مختلف پر شده از سبزیجات، گوشت خوک آبپز، میگوی آبپز به انتخاب شما که داخل سس سویا غلت میدن و روش بادوم سوخاری و فلفل میریزن. یک غذای یکم قابل تحمل تر "چاکا" نام داره شامل تکه های ماهی خوابانده شده در کره و پیاز که با پیازچه و سیر و زنجبیل سرخ میکنن. اینجا انقدر غذا مهمه که اسم بعضی خیابونها هم نام غذاس! به پیشنهاد نویسنده چه اشکالی داره ما هم مثلا یه میدون رو بزاریم میدان کباب یا دیزی، چهارراه لوبیاپلو! مهم ترین دسرشون "کِم شوی" ترکیبی از برنج خمیر شده ی شیرین که رویش بستنی میگذارند و با یک تکه نارگیل کباب شده می خورن!
باراک اوباما هم که به ویتنام میاد تو یکی از این رستوران های درب و داغون میشینه با آنتونی بوردین گزارشگر CNN  صحبت میکنه و این رستوران رستگار میشه از اون به بعد.
محله "فونگ هو" مخصوص تجارت گوشت سگه! اگر از یک ویتنامی بمرسید چرا گوشت سگ می خوری؟ ا اون ها هم بلافاصله میگن تو چرا گوشت گاو میخوری؟
قسمت اول
ولی مشکل اصلی نحوه کشتن سگهاست. یا با پیچوندن سر و گردنش نیمه بیهوشش میکنن و در همون حال سلاخیش میکنن یا اینکه زنده زنده تو آتیش کبابش میکنن! در هر دو حالت هم قبلش با چوب کتکش میزنن تا گوشتش لذیذتر بشه! قیمت گوشت سگ حدود کیلویی ۹ دلاره که جزو غذتی طبقه مرفه حساب میشه. سالی ۵ میلیون سگ در ویتنام کشته میشه که هزاران تاش دزدی اند.
یک نکته ای رو برای شناخت آدمها در برخورد اول میگه که جالبه:" آنچه در برخورد با آدمها همیشه برایم اولین ملاک اعتماد بوده، ادب ذاتی آنهاست که تنها چند دقیقه پس از اولین برخورد، چگالی اش قابل سنجش است." 
جمعیت هانوی ۷/۵ میلیون نفره و ۵ میلیون موتور سیکلت وجود داره! 
با یک سایت گردشگری تو اونجا آشنا میشه که بچه های مدرسه ای رو برای تقویت زبان انگلیسی بعنوان راهنمای تور همراه توریست ها میفرسته و کارش هم حسابی گرفته. 
در منطقه قدیمی شهر خانه ها نمی‌ توانستند بیشتر از دو طبقه داشته باشند چون ارتفاعشان از قصر پادشاه بلندتر می شده است. 
در پایتخت نمادهای ضد امریکایی کم نیستند و تاسیس شعبه مک دونالد و استارباکس هم ممنوعه ولی KFC  تا بخواین هست! جوانها تاریخ جنگ رو مربوط به پدرانشان میدانند و نه بیشتر. همین الان هم بزرگترین شریک تجاری اونها امریکاست. 
"وقتی در موزه ها و کتابها، آنچه را امریکاییها بر سر ویتنامی ها آورده اند مرور می کنم، با خودم فکر میکنم اگر یک هزارم چیزی را که بر سر اینها آمده بر سر ما می آمد، به جای سلام و علیک روزانه هم، وقتی به هم میرسیدیم می گفتیم: مرگ بر امریکا ولی اینجا نشانه‌ای از مرگ بر امریکا نمی بینم. 
جالب تر اینکه یک دریاچه بزرگ در غرب هانوی هست که آخر هفته ها جای سوزن انداختن نیست. یک علت معروفیتش سقوط خلبان امریکایی تو این دریاچه و خلبان کسی نبوده جز "جان مک کین" (سال ۲۰۱۸ فوت کرد و ۲۰۰۸ از اوباما شکست خورد ). با دست و پای شکسته به زندان هانوی منتقل شد و در بدترین شرایط نگهداری شد تا ۱۹۷۳ که آزاد شد!
قسمت دوم
خیابان Ngo22 هانوی که خیلی هم باریک و شلوغ پلوغه یک خصوصیت عجیب داره، هرروز ساعت ۱۵:۳۰ و ۱۹:۳۰ یک قطار از وسط این خیابون باریک رد میشه که حتی اگر کنار دیوار هم وایسی شاید مثل نویسنده بینی ات گیر کنه به قطار!
*قطارها شبیه حکومتها هستند. می آیند و از وسط زندگی مردمان عبور می کنند. مردم برای عبورشان جاخالی می دهند. در نهایت آنها می روند و این مردمند که می مانند. زندگی میکنند تا قطار بعدی از راه برسد.
ویتنام یکی از کرگدن خیز ترین سرزمین های جهانه، قیمت هر شاخ کرگدن که حدود یک کیلو وزن داره، حدود صدهزار دلاره از طلا گرونتر! که البته بخاطر خرافات شکار میشه تا از شاخش داروی ضد سرطان درست کنن.
یک خلیج اعجاب انگیز هم در ویتنام هست بنام "ها لونگ" (اژدهایی که بر دریا فرود آمده) که ثبت میراث طبیعی یونسکو هم هست. نویسنده میگه:" آدم هرچه در جهان پیش تر می رود، شگفت زده تر می شود. هرجای زیبایی که می بیند خیال می کند زیباترین جای جهان است، اما بعدتر خودش نظرش را نقض می کند... از دل اقیانوس آرام، ۱۶۰۰ جزیره کوچک و بزرگ بیرون آمده اند. صخره هایی سر به فلک کشیده مملو از درختان." 
ضابطیان به شهر "سایگون" هم سفر میکنه که تا سال ۱۹۷۵ پايتخت ویتنام جنوبی و مقر امریکائیان بود تا اینکه به تصرف ویتنام کمونیست درآمد و نام شهر به "هوشی مین سیتی" (رهبر ویتنام کمونیست) تغییر یافت. شهری معلق میان تاریخ پیشین، مدرنیسم امریکایی و کمونیسم. با مردمی که چندان پولدار نیستند ولی مناعت طبع دارند. کمتر گدایی میبینید ولی پر از دستفروش هایی که به سختی پول در می آورند. موتورسوار ها قانون مندتر از هانوی هستند و تعداد مک دونالد و استارباکس تقریبا برابر با نیویورک! بعضی محله های شهر شبیه پاریس میمونه. چون از سال ۱۸۵۸ تا ۱۹۴۵ فرانسوی ها اینجا رو اشغال کرده بودن. کلیسای جامع نوتردام و یک ساختمان کنار کلیسا که قبلا اداره پست بوده و طراح و مجریش مهندس "گوستاو ایفل"! جاله همزمان با این ساختمان، برج ایفل هم در حال ساخت بوده. 
نویسنده به یک عادت جالب خودش قبل سفر اشاره میکنه که ایندفعه خیلی بیشتر از همیشه بکارش اومده:" عادت همیشگی من است که از یک ماه قبل از سفر به هر کشوری، رادیوهای محلی آن کشور را گوش می دهم تا با لحن زبان و موسیقی شان آشنا شوم. 

۱۶۴ صفحه
#موآ #منصور_ضابطیان #نشر_مثلث



 





      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.