یادداشت مجتبی بنیاسدی
1402/3/1
یک داستان بلند نیمهجذاب یک داستان بلند نیمهجذاب؛ این عنوانی است که برای این کتاب انتخاب کردهام. البته موضوع «مرگ» در رمان همیشه برای من جذاب بوده. داستان علی درزی ایده اولیه خوبی دارد. کشش لازم را هم دارد. اما بعد از دو فصل، شاید نصف کتاب، تازه مسئلهی اصلی و عشقیِ داستان رخ مینماید. در واقع نویسنده در دو فصل اول شخصیت و قصهای که میخواهد برای ما تعریف کند را به ذکر یک مثال باز میکند. خیلی هم خوب این کار را میکند. اما این شیوه برای رمان حداقل ۳۰۰ صفحهای خوب بود. نه داستان نیمهبلندِ شصتهفتاد صفحهای. به نظرم آدمهای این داستان، پیر، کوچک، جوان، کدخدا، مقنی و غیره، شبیه هم بودند. از کجا این حرف را میگویم: چون دیالوگهایِ شخصیتها شبیه هم بودند. تمایز چندانی نداشت. و برای خوانندهای که شهری زندگی کرده و هیچ از روستا نمیداند، مثل من، چاه و آببند و غیره خوب تصویرسازی نشده که بشود خوب هم ارتباط برقرار کرد. ولی باز هم برمیگردم سر حرف اول: ایدهاش را دوست داشتم؛ همچنین مضمون و محتوایش را.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.