یادداشت مسیح ریحانی

        چه روزی مقدر شد که برای «مریما» مروری بنویسم... روزی که «بشار اسد» سقوط کرد و از صبح فکر اقلیت مسیحیِ سوریه از سرم بیرون نمی‌رود.
به یاد «یوسف» و انگشتان خُردشده‌اش و به یاد همه‌ی جان‌های بی‌گناهی که به ناحق در خاورمیانه گرفته می‌شوند...

از «سنان أنطون» و قلم جادویی‌اش چه می‌شود گفت؟ از ترجمه‌های بی‌نظیر «محمد حزبایی‌زاده» چه می‌شود گفت که بر جآن می‌نشینند؟ باز هم قصه‌ای آشنا از «الشرق الأوسط»، قصه‌ی رنج و غوغای جنگ، قصه‌ی انسان‌های بی‌گناه و خون‌های ریخته شده...

📚 از متن کتاب:
«مگر گذشته یک‌سر مُرده که من در آن زندگی نکنم؟ آیا گذشته به این یا آن شکل در اکنون من به زندگی خود ادامه نمی‌دهد؟»

«مریما» رُمانی است عمیقا احساسی و چندلایه که با نگاهی فلسفی و انسانی به موضوعاتی نظیر مرگ، زندگی، هویت، تقابل نسل‌ها و خاطرات می‌پردازد. مانند دیگر آثار «سنان أنطون» مسائلی نظیر آشفتگی‌های سیاسی و اجتماعی، جنگ و مهاجرت در این اثر نیز حضور پُر رنگی دارند.
قصه‌ی کتاب در یک‌روز تلخ اتفاق می‌افتد و راویان قصه یکی «یوسف» و دیگری «مها» هستند. «یوسف» پیرمردی است که در ابتدای قصه از طرف «مها» متهم به زندگی در گذشته می‌شود. «مها» حق دارد، پیرمرد شاید زیاده از حد خوش‌بین است و عشق‌اش به خانه و زندگی‌اش در بغداد آن‌قدر زیاد است که او را از واقعیت آن‌چه این‌روزها در بغداد می‌گذرد، دور کرده است. او در خاطرات و لابه‌لای عکس‌های‌ش زندگی می‌کند. اما کیست که به مرد خسته‌ی سال‌خورده‌ای در هشتاد سالگی خُرده بگیرد؟ از طرفی «مها» دختر جوانی است از بستگان دور «یوسف» که همراه با همسرش در طبقه‌ی بالای خانه‌ی «یوسف» موقتا زندگی می‌کند. «مها» که دانشجوی پزشکی است هیچ بویی از خوش‌بینی «یوسف» نبرده است و با نگاهی تلخ و اغلب ناامید به وضعیت حال و آینده‌ی عراق می‌نگرد.

📚 از متن کتاب:
«در روزهای قحطی محاصره و تحریم هر کس سرش به کار خودش بود و گرفتار غم آب و نان.»

کتاب قصه‌های جانبی هم دارد. مثل قصه‌ی «الیاس»، یکی از برادران یوسف و پایان تلخی که بعید می‌دانم هرگز فراموش‌اش کنم. روایت‌های موازی کتاب در پایان قصه با با بازسازی حمله به کلیسای کاتولیک سریانی بغداد در سال ۲۰۱۰ ماهرانه و استادانه به هم می‌پیوندند و پایانی تلخ و فراموش‌نشدنی برای «مریما» رقم می‌زنند.

«سنان أنطون» در این اثر با زبان شاعرانه‌اش، تضاد میان خاطرات خوش و گذشته‌ای که در خاطر «یوسف» است را با واقعیت‌های تلخ زندگی در عراق به تصویر کشیده است و هر خواننده‌ی دغدغه‌مندی را به تأمل درباره‌ی اختلافات سیاسی و مذهبی دعوت می‌کند.

<b>ادبیات عرب را بخوانید و بخوانید و بخوانید... همین!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.