یادداشت فاطمه غلامی

مثل حالای ما
        این کتاب روایت تنهایی و طرد شدگی سالمندان از دنیاست. راوی کتاب به خانم مجرد و پیره که بعد از سکته ی قلبی خانوادش اونو به خانه سالمندان می‌سپرن.  تا انتهای کتاب ما داریم دفترچه خاطراتش رو میخونیم. کتاب به طرز ملموسی از حس و حال آدم های پیر میگه و واقعا نکته های در خورد تاملی میگه که تا قبل اون خود مم بهش توجه نکرده بودم. مثلا یه جا میگفت اگر ادم جوونی عصبانی بشه حق داشته حتما یه چیزی بوده که عصبانیش کرده ولی اوقتی ادم پیر میشه و عصبانی میشه یعنی خرفت شده و زیادی حساسه و نباید به عصبانیتش بها داد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.