یادداشت نیما اکبرخانی
1401/4/28
3.8
15
خواندن تاریخ جدای از اینکه بسیار لذت بخش و در عین حال آموزنده است می تواند اشک و آه برانگیز هم باشد. علی الخصوص برای ملتی چون ما، صاحب تاریخ. در هر مملکت صاحب تاریخی اگر خوب نگاه کنید، بالاخره گاهی و حداقل باری بودهاند افرادی نالایق، ترسو، بزدل، حقیر و وطن فروش. بوده زمانهایی که غفلتی حالا چه کوچک و یا چه بزرگ سایه افکنده و از بختِ بد دشمن هم، قوی بوده و غدار. خوب نگاه کنید چنین مثالهایی زیاد پیدا خواهید کرد. نمونه هایی تلخ، درس آموز و افسوس برانگیز که چون زمانهی شان هم گذشته و ما از پنجرهی تاریخ از ایشان آگاه میشویم کاری از دستمان هم بر نمیآید و ما میمانیم و آهی محزون که بهتر است از سینهمان خارجش کنیم. من پیش از این تنها مواجههام با « تاریخ دگرگون» رمانی بود از نویسندهی شهیر و معظم علمی-تخیلی «فیلیپ کی دیک» که رمان با نام «ساکن برج بلند» به فارسی ترجمه و منتشر شد. رمان تکان دهنده بود و نفسگیر و من تا پیش از آن هرگز چنین چیزی نخوانده بودم. البته نویسنده هم قدر قدرتی بود برای خودش و بیخود و بیجهت هم «دیک بزرگ » لقب نگرفته بود. پیشتر رمان « آیا آدم مصنوعی ها خواب گوسفند برقی می بینند؟» را از او خوانده بودم و راستش انتظار یک کار قوی را هم داشتم ولی باز هم نفس گیر بود. «دیک» رفته بود سراغ جنگ دوم جهانی و فرض را گذاشته بود بر اینکه آمریکاییها در انتخابات به «روزولت» رای ندادهاند و پس از آن متحدین هم عوض تهاجم به «پرل هاربر» ادامهی صلح با آمریکا را انتخاب کرده اند. البته از آنجایی که « هیرو هیتو» و « هیتلر» خیلی هم اهل صلح و صفا نبودند دوتایی ریخته بودند سر «استالین» و اتحاد جماهیر شوروی و کل اروپا را بلعیده بودند. پس از آن هم چون پیشتر گفتیم که خیلی اهل صلح و صفا نبودند رفته بودند سراغ آمریکا و آن را هم فتح کرده بودند. «دیک بزرگ» برای مخاطب رمانی نوشته بود در باب اینکه اگر پدرانمان خوب و به موقع وارد جنگ نمی شدند، الآن اوضاع چطور بود. شفافتر بگویم توضیح میداد که زندگی زیر چکمهی اشغالگران چطور است. به یک نحوی داشت به مردمش هشدار می داد که قدر عافیت امروز را بدانند و زحمات نسل قبلی را ارج نهند. که اگر دست از جان نمی شستند و خون نمیدادند و رنج دوران نمیبردند امروز اوضاع جور دیگری بود. همانجوری که او رمانش را نوشته بود. اما برویم سراغ اصل مطلب. یعنی دومین مواجهه من با این «زیر ژانر» ادبیات علمی-تخیلی یعنی «تاریخ دگرگون». مست جنگ : یورش سرد با این حجم از تاریخی که مملکت ما دارد واقعا جا دارد آنقدری بنویسیم که این زیر ژانر خاص را بزنند به نام ما اصلا. کلا آمریکایی ها با دویست یا دویست و خوردهای سال تاریخ دگرگون مینویسند و ما همانطوری که اعتماد به نفس ورود به خیلی ژانر ها را نداریم، سراغ این هم نرویم؟ خلاصه این اولین تعریف و تمجید از کتاب مورد بحث. اما بر خلاف نمونهی آمریکایی «مسعود آذرباد» رفته سراغ جنگی که ما باختیم، بد هم باختیم. پیشتر گفتم تاریخ پر است از قسمت های دردناک و اگر برویم فقط روی تاریخ ایران تمرکز کنیم اصلا انقدر آه انگیز است که جای نفس کشیدن برای آدم نمی گذارد. «مسعود آذرباد» هم دست گذاشته روی یکی از سیاه ترین، تلخ ترین و افسوس برانگیز ترین قسمتهای تاریخ طولانی ایران. «حمله ی مغول» احتمالا خیلی از ما تا به حال فکرش را کرده ایم که اگر فلان زمان، به جای آن پادشاه نالایق و بیعرضه فلان کس بود یا اگر آن کارها را نمی کرد یا ... چه می شد. «آذرباد» دقیقا همین کار را کرده و از یک جایی آمده تاریخ را قدری و فقط قدری دست کاری کرده و گذاشته بازهم مسیر منطقی و معقول خودش را طی کند. نشسته با مخاطبش به تماشای این رودی که فقط اندکی مسیرش تغییر کرده و نهایتا به جایی بسیار متفاوت ختم شده است. یادتان باشد «تاریخ دگرگون» یعنی تغییر در یک یا چند پارامتر ساده و ترسیم ادامهی مسیرکاملا بر اساس عقل و منطق و نه تخیل. شما در « مست جنگ» با اثری کاملا تخیلی طرف هستید که جزءبه جزء بر اساس علمِ تاریخ و منطق نوشته شده است. پس شد اینکه نویسنده آمده یک اتفاق تاریخی را برداشته و به جایش یک فرض منطقی گذاشته و پس از آن ادامه داده است. اما همهی «مست جنگ» این نیست. نویسنده جدای از پرداختن به موضوعی تاریخی و تغییری در آن به قدر کفایت هم قصه گفته است. کتاب یک داستان است و می توان آن را خیلی آرام و آهسته خواند و لذت برد. میتوان «محتوای» درس آموز و تاریخیاش را اصلا کنار گذاشت و از خواندنش کیف کرد. آنچه با آن مواجه میشوید داستانی خوش ساخت و بِه پرداخت است با شخصیت پردازی که کمتر دیدهاید. شخصیتهایی باور پذیر و واقعی و در عین حال دقیق که بازهم جای تقدیر و آفرین گفتن به نویسنده دارد. سوی دیگر هم که خیلی برای من خوشایند بود این که نویسنده پیش از نوشتن در مورد فضای داستانش حسابی مطالعه کرده و در کنار دو موردی که بالاتر گفتیم اطلاعات صحیحی هم به خواننده اش می دهد. «آذرباد» واقعا در مورد لباس و غذا و معماری در آن دورهی تاریخی مطالعه کرده و وقتی فضا سازی میکند دقیقا میداند از چه چیزی صحبت میکند و چرت پرت تحویل خوانندهی از همه جا بیخبر نمیدهد. متاسفانه فضای تاریخی نویسی ما پر است از نویسندههایی که در این مورد خاص مطالعه نمیکنند و داستانی از مثلا قرن هفتم مینویسند در حالی که مردم مثل دورهی قاجار خانه میسازند و شبیه دورهی پهلوی اول لباس میپوشند و از همه بدتر اینکه یا مثل ما غذا میخورند یا مثل غارنشینها. اما به کتاب « مسعود آذرباد» میتوانید اعتماد کنید. خیلی خوب مطالعه کرده است. علی الخصوص در مورد «نوشیدنی» خیلی خوب خوانده است و اگر هم برایتان سوال شد که «تو از کجا میدانی ؟» خوب باید عرض کنم خدمتتان که « خدا از تقصیرات همهی ما بگذرد!» نهایتا اینکه کتاب «مست جنگ: یورش سرد» را «مسعود آذرباد» نوشته و انتشارات «کتابستان» در 360صفحه چاپ کرده است و می توانید آن را با قیمت 72هزارتومان به صورت فیزیکی تهیه کنید. تا امروز که من این یادداشت را نوشتم هنوز نسخه ی الکترونیکی کتاب موجود نیست ولی اصولا کتاب های انتشارت «کتابستان» را میتوانید در کتابخوان الکترونیکی «طاقچه» تهیه کنید و فکر میکنم به زودی این یکی هم موجود خواهد شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.