یادداشت فائزه(:
1404/2/21
~و مرا در محبس بازوانت نگه دار. و به اسارت زنجیرهای انگشتانت درآور که اسارت در میان بازوان تو چه شیرین است.~ هلیا دخترِ خان است و راوی داستان پسر کشاورزی که از کودکی همبازی بودند. عاشق هم میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند اما خانوادههایشان مخالفت میکنند و ادامهی ماجرا... کتاب جملات قصار و پر استعاره زیادی داره و گاهی باید چند بار از روی یک جمله خوند تا به مفهومش رسید و از طرفی همین باعث شده که نثر فوقالعادهای رو شاهد باشیم(: سبک کتاب سیال ذهنه و اولش کمی ادیت میشید تا براتون جابیفته داستان؛ اسم هلیا اولین بار توسط نادر ابراهیمی در این کتاب استفاده شد(: و در واقع این اسم رو از تلفیق حروف کلمهی «الهی» ساختن بعد از انتشار این کتاب این اسم هم بین مردم مرسوم شد💘 و خب دیگه چی باید گفت از قلم نادر ابراهیمیِ عزیز(: نوشتههای این مرد فوقالعادهست و من از این کتاب بسیار لذت بردم🩵 چهارمین #کتاب۱۴۰۴
(0/1000)
فائزه(:
1404/2/23
1