یادداشت فائزه(:

فائزه(:

فائزه(:

1404/2/21

        ~و مرا در محبس بازوانت نگه دار.
و به اسارت زنجیر‌های انگشتانت درآور
که اسارت در میان بازوان تو چه شیرین است.~


هلیا دخترِ خان است و راوی داستان پسر کشاورزی‌ که از کودکی هم‌بازی بودند. عاشق هم می‌شوند و تصمیم به ازدواج می‌گیرند اما خانواده‌هایشان مخالفت می‌کنند و ادامه‌ی ماجرا...

کتاب جملات قصار و پر استعاره زیادی داره و گاهی باید چند بار از روی یک جمله خوند تا به مفهومش رسید و از طرفی همین باعث شده که نثر فوق‌العاده‌ای رو شاهد باشیم(:

سبک کتاب سیال ذهنه و اولش کمی ادیت می‌شید تا براتون جابیفته داستان؛

اسم هلیا اولین بار توسط نادر ابراهیمی در این کتاب استفاده شد(: و در واقع این اسم رو از تلفیق حروف کلمه‌ی «الهی» ساختن
بعد از انتشار این کتاب این اسم هم بین مردم مرسوم شد💘

و خب دیگه چی باید گفت از قلم نادر ابراهیمیِ عزیز(:
نوشته‌های این مرد فوق‌العاده‌ست
و من از این کتاب بسیار لذت بردم🩵

چهارمین #کتاب۱۴۰۴
      
513

34

(0/1000)

نظرات

چقدر جالب بود ماجرای اسم هلیا🥹
1

1

فائزه(:

فائزه(:

1404/2/23

اوهوم🥹 

1