یادداشت ملیكا

ملیكا

1402/06/29

                این‌جا یکم عجیبه. یادداشت نوشتن از اون‌م عجیبتر.
(اصلا چه‌طور باید یه ریویوی درست‌ودرمون نوشت؟ پراگماتیسم‌طوری زندگیمو گرفته. به این فک می‌کنم خودم با همچین یادداشتی می‌تونستم تصمیم بگیرم بخونمش یا نه؟)
دست‌های کوچولو کف می‌زنند از زبان سوم شخصه و هر فصل به کرکترای مختلفی می‌پردازه: یه کارمند موزه، دکتر، یه عاشق و معشوق و... ژانرش کمدی‌سیاه، درام، عاشقانه‌ و فانتزیه لذا اشاره زدن به داستان، حتی اجمالی ساده نیست. مدل روایت جالب و غریبه ولی به‌نظرم فوق‌العاده نیست. بهرحال کتاب فراموش‌نشدنی‌ایه. طول کشید بخونمش.
        
(0/1000)

نظرات

منم غالبا از خودم می‌پرسم این یادداشت کمکی به دیگران می‌کنه؟ و اینطور جواب می‌دم: سخت نگیر. یادداشت برای دیگران رو بذار دیگران بنویسند. تو فقط هرچی به ذهنت اومد رو بگو. همون حرفی که تو دهنت مونده. کلمات منحصر به فرد کله‌ی خودت.
1
ملیكا

1402/06/31

آره. همینطوره. منتظر می‌مونم بیفتم رو روال.