یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

        اشعار گراشی را باید با صدای بلند خواند. توی اتاق نشسته بودم و دوبیتی‌ها و غزل‌ها را بلندبلند می‌خواندم. ریحانه و مادرش، از اتاق کناری، یا ردیف‌ها را تکرار می‌کردند یا قافیه‌ها را پیش‌بینی‌.

و اما اشعار؛
تلفیق کلمات به‌روز مثل کافه، و کلمات قدیمی و اصیل، اشعار را برای هر گروه سنی دلنشین می‌کرد.
موضوعی که در اکثر اشعار محور بود، باران بود. و واقعا باران برای جنوبی‌ها چه نعمت بزرگی است که شاعر ول‌کن آن نیست.
رحمانی برای روستاهای در گراش یک دوبیتی یا رباعی سروده. من اگر از اهالی چک‌چک یا زینل‌آباد بودم، ورودی روستا شعر را نصب می‌کردم.
لحن طنز در اشعار موج می‌زد. البته که گاهی غم در اشعار بیشتر با دل بازی می‌کرد.
قبل برخی اشعار، نثر آمده بود. منِ نثزنویس و روایت‌دوست توانستم ارتباط خوبی با آن‌ها بگیرم. با خودم گفتم کاش همه‌ی اشعار پیش‌درآمدی از نثر داشت.
      
22

2

(0/1000)

نظرات

مجتبای عزیز
از این که درباره شعرهای برساتی نظرت رو نوشتی ممنونم. 
شعرهای برساتی مثل انار و بادگیر به طور اغلبی، ارجاعات بیرونی دارد. تلاش شده که ملموس باشد و از اتفاقات امروز و دیروز در آن حضور داشته باشد. اکثر شعرها به قول عربها ارتجالی است، فی‌البهداهه. مثل زدن با دست چپ توی گوش ایده. ممنونم.

0