یادداشت نیما اکبرخانی

پاپیون
        روحت شاد آقای شاریر 
کمی خواندن کتاب برای سخت بود به این خاطر که از شدت علاقه  ام و خاطرات قدیمی خودم با مرحوم پدرم که او هم عجیب علاقه ای به این سرگذشت عجیب داشت با هم دیگر ده باری فیلم قدیمی را دیده بودیم و همینطور بازآفرینی همان فیلم که فکر می کنم سال گذشته دیده بودم.
خوب قدری هیجان داستان برایم کاسته شده بود ، مثلا زمانی که پاپیون به جزیره ی جذامی ها می رسد من متاسفانه می دانستم که بیماری ای در کار نخواهد بود یا اینکه آن مردم خسته جان بر خلاف آدم های شیک و اتو کشیده داستان همان هایی خواهند بود که کمکش می کنند. خوب این ها را که بدانی کشش داستان کم می شود.
اما اضافه های کتاب نسبت به فیلم هم به شدت زیاد است . مثلا فرار اول آقای شاریر حدود یک سال و به طول 2500 کیلومتر درازا دارد  که اصلا نه در یک فیلم سینمایی قابل پرداختن بوده و نه پرداخته شده است.
خوبی دوم کتاب هم این بود که مرا با جغرافیایی از کره ی خاکی آشنا کرد و تحریک نمود تا مطالعه کنم که تقریبا هیچ اطلاعی از وجود چنین مکان هایی نداشتم.
اما به نظرم دلیل این بی صدا بودن چنین اثر بزرگی دلیل سیاسی هم دارد. انگار برنده های جنگ سرد می خواهند همه ی آدم ها وقتی نام اردوگاه کار اجباری به گوششان می خورد فقط و فقط یاد اتحاد جماهیر شوروی بیفتند و آمریکایی اروپایی های نایس و شیک پوش را حداقل در ته ذهن خودشان مبرا از این عمل کثیف بدانند.
اگر بدبینی من به این جماعت درست باشد و عمدا اینکار را کرده باشند هم باید  قبول کنیم که خیلی هم موفق بوده اند. 
خود من یک نمونه اش اصلا روحم خبر نداشت که در فرانسه هم از این خبر ها بوده است. 
بگذریم کتاب بسیار جذاب و سرگذشت به شدت پر فراز و نشیبی است. اگر اقتباس سینمایی اش را ندیده اید ، هرچند که آن هم به معنای واقعی کلمه درخشان است ، اما باز هم نبینید و کتاب را باز کنید و حال اش را ببرید اگر هم دیده اید باز هم توصیه می کنم بخوانید واقعا  ناگفته های زیادی دارد.
همزیستی ای که آقای شاریر یا همان پاپیون داستان با  هرکس و هر جماعتی برقرار می سازد تا بتواند در کنار همه با شرافت گذران روزهای زندان کند ، به همان اندازه ی تلاش برای فرار و به دست آوردن آزادی ستودنی ست. 
والسلام.
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.