یادداشت مبینـا خانومـِ قربانی
1403/8/6
4.4
40
شاید انتظار بره دربارهی محتوا، موضوع، نتیجه گیری و و و چیزهایی که کتابخوانها عادت به دیدنش دارن یه سری نظر شخصی بنویسم. اما به نظرم حق دارم در بین تعدد شخصیت در این کتاب دربارهی یه شخصیتِ نه اصلی اما مهم حرف بزنم. میگل مولینر. تنها. بدون تجربهی عشق یا حداقل دوست داشتن واقعی و بدون دلسوزی. خودساخته. دارای ریشههای تفکرات سایکو (کمی!). سرشار از ضربات روحی کودکی(که صریح دربارهش صحبت نمیکنن باید درک کرد). نترس. توانایی دید از زاویهای کمیاب. خودخواه (از نوع مفید). و احتمالا خیلی وجههای دیگه که از نظر من پنهان موند. علت علاقهی بیش از اندازم به این شخص (تا حدی که از اعداد ۶۳۲ و ۶۳۳ تنفر پیدا کردم .) هنوز برای خودم هم مشخص نیست. "آیا نشونههای از خود بینوا و تنهای درونم میبینم؟ آیا تمام انتظار کوچکم از انسان یا حداقل یک مرد، در میگل بوده؟ آیا من هم فقط دلسوزشام؟ " متاسفانه نتونستم عمق این علاقه رو پیدا کنم اما باید جایی میبود تا دربارهاش صحبت کنم. تا از یاد نبرمش. ممنونم از دوست عزیزی که بهم پیشنهاد داد^^
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.