یادداشت سیده زهرا ارجائی

        

کتاب فوق‌العاده‌ای بود. تعریفش را زیاد شنیده‌بودم، اما راستش انتظار نداشتم اینقدر دلنشین باشد! انگار که نشسته‌ای مقابل ملودی و دارد داستانش را برایت تعریف می‌کند، با کلمات خودش ... کلماتی که به سختی می‌تواند به کمک الیورا آن‌ها را بیرون بریزد!
از CP و فلج مغزی زیاد شنیده‌بودم، اما دیدنش در این داستان، چیز دیگری بود! دیدن خانواده‌ای که دختری دارند که نمی‌تواند هیچ یک از کارهایش را خودش انجام دهد. و حتی دیدن ماجرا از دید خودش! ملودی که در جنگ با خودش تلاش می‌کند بهترین باشد اگرچه همیشه دوست دارد که می‌توانست عادی باشد؛ مثل بقیه‌ی بچه‌ها، مثل همه‌ی آدم‌ها و حتی مثل خواهر کوچک و سالمش پنی... 
او اگرچه بسیار باهوش است و حتی این هوش ‌و استعدادش را به دیگران اثبات کرده اما هنوز هم همه او را به چشم یک دختر معلول، مایه‌ی خجالت و مایه‌ی زحمت می‌بینند و ملودی تمام این‌ها را می‌فهمد اما نمی‌تواند حسش را متقابلاً به دیگران نشان دهد...

قلم نویسنده به گونه‌ای است که مخاطب لحظه لحظه خود را مقابل ملودی می‌بیند و می‌تواند همه‌چیز را از چشم او نظاره کند. با شادی‌اش شاد می‌شود و با ناراحتی‌‌اش ناراحت، خجالت و ترس‌هایش را می‌فهمد و حتی می‌بیند که ملودی چطور برای یک کار ساده چقدر سختی می‌کشد!
این رمان از آن دسته کتاب‌هایی است که دوست دارم به همه معرفی‌اش کنم، خصوصاً نوجوان‌هایی که فکر می‌کنند مشکلی دارند که آن‌ها را از دیگران متمایز کرده و باعث می‌شود نتوانند مثل دیگران موفق باشند!




❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌

ملودیِ یازده ساله، حالا وارد کلاس پنجم شده است، خواهر کوچکترش به دنیا آمده و سالم است و ملودی هم قرار است در یک کلاس مشترک با دانش‌آموزان سالم بنشیند! این‌ها همه روزی برای ملودی آرزویی دست‌نیافتنی بودند اما حالا که به آن‌ها رسیده ... 
او حافظه‌ی تصویری قوی‌ای دارد، کافی‌ است یک بار چیزی را بشنود تا برای همیشه او را به خاطر بسپارد اما هیچ‌کس حاضر نیست باور کند دختر ویلچرنشینی که از پس هیچ کاری برنمیاد، از چنین هوش و استعدادی برخوردار باشد! حتی فکر نمی‌کنند که او حرفهایشان درباره خودش را می‌فهمد و مانند آن‌ها احساسات قوی‌ای دارد ... 
اما ملودی بالاخره می‌تواند خودش را اثبات کند. او در کلاس پنجم با معلمی مواجه می‌شود که او را باور دارد و میفهمد که ملودی با بقیه‌ی بچه‌های عقب‌مانده‌ی مدرسه متفاوت است!
آن‌ها برای ملودی یک دستیار اختصاصی به مدرسه می‌آورند؛ کاترین که تمام روزش را با ملودی می‌گذراند، حرف‌هایش را می‌فهمد، به او احترام می‌گذارد، بدون ناراحتی کمکش می‌کند و به او امید می‌دهد! 
ملودی با کمک و تشویق‌های کاترین در مسابقه‌ی آمادگی برای آزمون تیزهوشان شرکت می‌کند و به تمام سوالات پاسخ درست می‌دهد. او حتی در مرحله‌ی بعد هم تمام جواب‌ها را به درستی می‌داند و وارد تیم مدرسه می‌شود. تیم مدرسه با حضور ملودی به مرحله‌ی نهایی راه می‌یابد اما هم‌تیمی‌هایش که انگار از حضور او چندان راضی نیستند، او را جا می‌گذارند و تنها به واشنگتن می‌روند! چند روزی طول می‌کشد تا ملودی می‌تواند با این موضوع کنار بیاید و به دیدن آن‌ها در کلاس مشترک مدرسه برود. ملودی که دیگر تغییر کرده، تمام حرف‌های بچه‌ها و حتی معلمش را می‌شنود و با غرور و عزت نفسی مثال زدنی بعد از بیان ناراحتی‌اش، کلاس را ترک می‌کند...
او همان‌جا تصمیم می‌گیرد تکلیفی که معلمش به آن‌ها داده را به خوبی انجام دهد... نوشتن زندگی‌نامه‌ی خودش ... 

❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌

برای والدین و مربیان حساس: 
در انتهای داستان ملودی با خود می‌گوید: «اصلاً ممکن هست پسری ازم خوشش بیاید؟» 
هرچند که به نظر من، برای نوجوانان ۱۵+ مخاطب این کتاب، این جمله، چیز خاصی نیست... 😉

برای مربیان و مطالعه‌ی گروهی این کتاب:
در انتهای کتاب علاوه بر معرفی نویسنده، بخشی هست که سوالاتی پیرامون داستان ذکر شده؛ سوالاتی که هم مخاطب را بیشتر به فکر فرو می‌برد و هم برای گفتگوی حول داستان بسیار مناسب‌اند! 
این کتاب از آن‌هایی است که برای جمع خوانی در جمع دانش‌آموزان دبیرستانی و گفتگوی موثر پیرامون داستان، فوق‌العاده است و می‌شود ساعت‌ها درموردش گفت و شنید و نوشت ... 


      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.