یادداشت مجید اسطیری

        جمعه غمگین است 
و من عاشقی غمگینم 
و تو درون جسمم مصلوب شده ای، 
روبه روی من در قهوه خانه دو عاشق شیدای انگلیسی نشسته اند
 و جلو روی شان جدول کلمات متقاطع قرار دارد
و هر گاه که حل کلمه ای را تمام می کنند، پسرک با رخوت دختر را می بوسد 
چنان که گویی دندان هایش را پاک می کند، 
و با چشمانی کاملا گشوده به تلویزیون پشت سر دختر خیره می شود
 او را بدون هیچ تپش و هیجانی می بوسد، سپس با شور و شوق به حل معماهای جدول کلمات متقاطع باز می گردند. 

اگر لبان تو گردنم را لمس کند، من ذوب میشوم 
و از انگشتانم نور می تراود، 
و از پیکرم بوی بخور پخش می شود 
ای کاش...

مترجم مقدمه خیلی خوبی برای این مجموعه شعر نوشته است
      
14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.