یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
جمعه غمگین است و من عاشقی غمگینم و تو درون جسمم مصلوب شده ای، روبه روی من در قهوه خانه دو عاشق شیدای انگلیسی نشسته اند و جلو روی شان جدول کلمات متقاطع قرار دارد و هر گاه که حل کلمه ای را تمام می کنند، پسرک با رخوت دختر را می بوسد چنان که گویی دندان هایش را پاک می کند، و با چشمانی کاملا گشوده به تلویزیون پشت سر دختر خیره می شود او را بدون هیچ تپش و هیجانی می بوسد، سپس با شور و شوق به حل معماهای جدول کلمات متقاطع باز می گردند. اگر لبان تو گردنم را لمس کند، من ذوب میشوم و از انگشتانم نور می تراود، و از پیکرم بوی بخور پخش می شود ای کاش... مترجم مقدمه خیلی خوبی برای این مجموعه شعر نوشته است
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.