یادداشت رضا درگاهی فر

تندتر از عقربه ها حرکت کن
        اين كتاب فرق مي‌كند. اين كتاب روايتگر نمونه‌اي از مسيرهاي موفقيت است، اما با زيربنا و انديشه‌ها و اهداف اسلامي-ايراني. مسير يك شركت دانش‌بنيان موفق ايراني كه مبتني بر انديشه ها و اهداف اسلامي و ايراني، در پي حل مشكلات مردم و اعتلاي ايران است، نه تنها پول درآوردن و افزايش ثروت و قدرت. 
اين كتاب روايت مسيري طي شده و در حال طي شدن است كه به سوي آينده اي بهتر مي‌رود. مسيري با اميد به خداوند و اتكا به توان داخلي و نهراسيدن از خطر كردن و مرعوب نبودن نسبت به آنچه خارجي ها كرده اند. يكي از موانع مهم و بلكه مهم‌ترين مانع پيشرفت ما، مانع ذهني و رواني است: خيلي هايمان باور كرده ايم كه ايراني نمي تواند! اين كتاب در چشم هر كس چنين مي انديشد فرو مي‌كند كه ايراني توانسته است و باز هم مي تواند. ايراني ازآن‌جهت كه ايراني است، ناتوان نيست، بلكه ذهن تويي كه ناتواني را ذاتي آدم ايراني دانسته اي، فقير و مسكين است. اين كتاب روايت‌گر مشكلات و ناملايمات مسير حركت جهادي و پيش‌رونده است، همراه با اميد و اتكال به خداوند متعال.
نويد نجاتبخش دارد از ايمانش مي گويد و حركتي كه با توكل به خدا دارد انجام مي‌دهد. او در اين مسير خدا را مي‌جويد و منتظر است دائماً نشانه‌هاي خدا را ببيند و لمس كند. اصلاً از جايي به بعد، مسئله موفقيت‌هاي مادي و صنعتي نيست، بلكه سلوك به سوي خدا مي شود، سلوك معنوي در يك شركت دانش‌بنيان صنعتي ايراني. كجايند آنها كه فكر مي كردند سالك تنها بايد سر در گريبان فكرت فرو برد و كنج عزلت اختيار كند؟ گويا نويد فرياد مي‌زند كه: هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ – 
آن روزها كه مهندسي مي‌خواندم همه‌اش در اين فكر بودم كه اخلاص و كار براي خدا كجاي مهندسي است؟ چطور مي‌شود هرچه در اين رشته مي‌خوانم و هرچه در آن خواهم كرد، براي خدا باشد؟ جوابش را مهندسان شركت بهيارصنعت مي‌دهند. هركاري مي‌كني، مي‌شود براي خدا باشد. يك قدم بر خويشتن نِه، وآن دگر در كوي دوست. شاگرد مرحوم شيخ‌رجبعلي خياط نقل كرده است كه شيخ به او مي‌گفت: موقع اتو كشيدن كه فوت مي كني، لبهايت را غنچه كن و براي خدا فوت كن!
در بطن اين كتاب نوعي الهيات پيشرفت و الهيات و فلسفۀ شركت‌هاي دانش‌بنيان هم وجود دارد، هرچند راوي مسير با اين اصطلاحات سخن نگته است؛ الهياتي كه مسير پيشرفت صنعتي و اقتصادي را هموارتر مي‌سازد و همان صنعت را به خدمت سالكانه و عاشقانه و موافق شريعت الهي مبدل مي‌سازد و پيشران حركت مي شود و آينده‌اش را روشن ترسيم مي‌كند. اين كتاب نشان مي‌دهد كه چگونه يك شركت صنعتي در عين اينكه مشغول توليد علم و صنعت است، مشغول جهاد است. هرجا دشمني در برابر باشد و خاكريز مقابله بزني، همانجا جبهه است و همانجا جهاد في سبيل الله شكل مي گيرد. در اين مسير جهاد اصغر با جهاد اكبر همراه مي شود، و اصلا بايد گفت محصول اصلي و مهمترش، آدم‌هايي است كه مي‌سازد، نه فقط تجهيزات هاي‌تك، كه آنها هم البته مهم‌اند. اما آنچه صدها برابر مهمتر است، ساخته شدن آدمها و اراده‌هاي آنهاست.
مطالعه اين كتاب ارزشمند را اكيداً توصيه مي كنم. از آن كتابهايي است كه بعد از خواندنش، اگر زياد سخت‌پوست و سخت‌جان نباشي، تغيير مي كني. اما بيشتر به جوانهايي كه در آغاز مسيرند، دانشجوها و طلبه هاي سال هاي اول، مهندسان و پزشكان و كارآفرينان جوان، و همه كساني كه اعتلاي ايران اسلامي برايشان مهم است. برخي از اول قصد رفتن دارند، راهبردشان فردي و كوتاه است، مي‌خواهند تنها خودشان زندگي مرفه‌تري داشته باشند، و شعارشان اين است: #ايران_را_رها_كن_و_برو . اما اين كتاب به تو مي‌گويد با دغدغه بهروزي مردم كشورت و سربلندشدن ميهنت شب بخواب و صبح بيدار شو. تنها خودت را نبين، ميدان ديدت را وسيع‌تر كن، به مردم و جامعه ات و كشورت فكر كن، شعارت اين باشد: #ملت_ايران_بايد_خود_را_قوي_كند . اگر چنين كردي و حركت كردي، از خدا هم بركت مي رسد و اصلا به خودت مي آيي و مي بيني كارت شده جمع كردن بركت هاي خدا.  یارب چه خوش اتّفاق باشد.     گر با منت اشتیاق باشد!
آرامش مي خواهي، قدرت و شوكت مي خواهي، از نابساماني هاي كشورت و ناكامي هاي مردمت ناراحتي، مي خواهي جهادگر باشي، راهش همين است: براي كشورت بمان و هر قدر كه مي تواني بكوش. چينه‌دانت كوچك نباشد تا با يك حقوق نيمه-نجومي يا نجومي گلويت گير كند و نفست بند بيايد. همتت را وسيع و بلند كن، برخيز و عليه وابستگي‌ها و دل‌بستگي‌ها به دنيا شورش كن. اگر چنين كني مي فهمي معناي اين سخن ارزشمند را: براي دنيايت چنان كار كن كه گويي تا ابد در دنيا هستي، و براي آخرتت چنان كار كن كه گويي اندكي بعد مي ميري. نويد نجاتبخش و همكارانش معناي اين گفتار را خوب درك مي كنند. اين نوع سلوك، دنيايش آغشته و ممزوج با آخرت است، اصلا در دنيا هستي كه براي آخرتت كار و جهاد كني و تو بايد مسير خودت را در دنيا ترسيم كني، خطي به يادگار بگذاري و بروي. نيامده اي كه تا ابد بماني، اما آمده اي كه براي ابد خودت كار كني و خوب كار كني.
بخوانيدش، اما نه سرسري، بخوانيد تا تغيير كنيد، در نگرش ها، اهداف، ايده‌آل‌ها، آرزوها. اين كتاب يكي از تفسيرهاي عيني اين آيه است: رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ.
بخواهيد يا نخواهيد، بدانيد يا ندانيد، در اين دنيا همواره صحنۀ نبرد مهياست. هر قدر مي‌خواهي هشتگ نه به جنگ بگذار، اما بدان خودت را به نفهميدن زده اي، همان كه هشتگ مي‌زند، چه‌بسا خودش سرباز يكي از ارتش هاست و وظيفه اش خرد و خمير كردن اراده من و توست. ما در نبرديم. هرگاه حركت جهادي كرديم و خود را قوي كرديم، آنگاه است كه مي‌توانيم با صلابت به دشمن بگوييم: بسم الله اگر حريف مايي! – آن وقت شاهنامه‌خواني‌مان هم فرق مي‌كند.
      
2

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.