یادداشت زهرا ساعدی
16 ساعت پیش
این کتاب را سالهای دور وقتی کلاس زبان میرفتم از همکلاسیم به مناسبت تولدم هدیه گرفتم و بالاخره امسال خواندمش. نویسنده تا آنجا که من فهمیدم بیشتر کارتونیست است و کتاب را که در حوزهی توسعهی فردی و مثبتاندیشی است براساس تجربیاتش و نه تحصیلات نوشته. نویسنده در کتاب مدام از مثبتاندیشی، تاثیر فکر برا زندگی و اینکه هرچه در سرمان بیاید رخ میدهد گفته و خواننده را هم تشویق کرده. من کتاب را به چند دلیل دوست نداشتم: ۱. اینکه فردی از روی تجربیات شخصیاش برای دیگران نسخه بپیچد را نمیپسندم. ۲. در کل با سخنرانیهای انگیزشی، مثبتاندیشی و امثال این موارد زاویه دارم و هیچوقت نتوانستم باورشان کنم. مثلا در موارد متعددی نویسنده از فردی حرف زده بود که فقط بدیهای زندگی را میبیند. به زعم من اگرچه بعضیها بدبیناند اما برای عدهی زیادی ممکن است واقعا نقطهی روشنی وجود نداشته باشد. ۳. نویسنده خیلی ساده به قضایا نگاه کرده بود و اصلا عمیق نشده بود. ۴. در مواردی مثل افسردگی یا فقر به هزاران فاکتور مرتبط توجه نکرده بود و معتقد بود تنها اعتقاد نداشتن به چیزهای مثبت باعث چنین نتایجی میشود. ۵. به نظرم بعضی مثالها جنسیتزده بود، موفقیتهای کاری و درسی درمورد مردان بود و مثالهای ظاهری مربوط به زنان. در کل به نظرم خوب است انسان مثبتاندیش باشد و از خوشیهای کوچک زندگی لذت ببرد، چیزهایی که کتاب هم توصیه کرده اما زندگی واقعی پیچیدهتر و دشوارتر از این حرفهاست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.