یادداشت مسیح ریحانی

        بلافاصله پس از خواندن اردوی زمستانی سراغ «خصم» رفتم و تا مدت‌ها درگیر دنیای هیولایی «امانوئل کارر» بودم.

قبل از هر چیز به این نکته اشاره کنم که اگر پیش‌تر اردوی زمستانی و سبیل را از این نویسنده نخوانده بودم، قطعا حق این کتاب پنج ستاره بود.

توجه
از آن‌جایی‌که کتاب روایت‌گر داستانی واقعی است و خواننده در صفحات آغازین با فاجعه‌ی هولناکی که رقم می‌خورد آشنا می‌شود، نوشته‌های پس از این را حاوی **اسپویل** قلمداد نمی‌کنم، اما اگر کتاب را نخوانده‌اید و دوست ندارید قصه برای‌تان **اسپویل** شود؛ از خواندن ادامه‌ی این نوشته صرف نظر کنید.

«خصم» روایت یک فرزند/همسر/پدر/دوست و به ظاهر پزشکِ محققِ آرام و متشخصی است به نام «ژان کلود رومان» که به یک‌باره دست به فاجعه‌ای باورنکردنی می‌زند. او همسر و دو فرزندش و سپس پدر و مادرش را به قتل می‌رساند!

کتاب را می‌توان گزارشی از این واقعه نامید که می‌کوشد آن‌چه که در سر «ژان کلود رومان» گذشته تا دست به چنین جنایتی بزند را رمزگشایی کند.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.