یادداشت محمد حسین بهجتی اردکانی
1402/7/8
تهایی الیزابت ویلیام ترور وقتی داشتم آخرین بار از دفتر میومدم بیرون چهارتا کتاب از شهرزاد قرض گرفتم برای تابستان یکیش همین رمان بود. یجورایی از حجم کتاب می ترسیدم ( حدود 600 صفحه جمع و جور ) آخرای تابستان بود که شروع کردم به خوندنش یا بهتر بگم آخرین روز تابستان. رمانی در فضای انگلیس و لندن . داستان های آدم های مختلف و سرگذشت هاشون پس زمینه ذهنم قبل از خوندن این کتاب فقط الیزابت و تنهایش بود ولی اصلا اینجور نشد . چهار کاراکتر اصلی داستان زنانی بودند که داخل بیمارستانی بستری شدند و هر کدوم برای خودشون داستان هایی دارند که بشکل عجیب غریبی مثل چرخنده ها – برای من – رمان رو شیرین و دلپذیر کرده بود. الیزابت : زنی که پس از 19 سال زندگی مشترک از مردی با شخصیت خاص و اذیت کننده برای الیزابت جدا شده و نتیجه این ازدواج سه فرزند دختر بود . یکی از مسائل ذهنی الیزابت جوانا دختر بزرگش بود که میلی به ادامه تحصیل نداشت و علاقه خودش رو کنار دوست پسر اش با روش خاصی می دید. نمی خوام زیاد در مورد رمان و شخصیت هاش بنویسم که کلی خودش حرف داره از خانم سامسون گرفته و داستان های کلیسای پلاک نه تا لی لی که در انتظار بچه ایه ( سقط چند بارش این انتظار رو طولانی کرده ) و درگیری هاش با خانواده شوهرش بخصوص خانم دروکر ( مادر شوهر ای با ویژگی های اعصاب خرد کن ) هنری ، آقای مالونی ، کارکنان بیمارستان و .... برای من لذت رمان خوندن همینه که شخصیت هاشو کشف کنی و با داستان جلو بری. در نهایت یکی از رمان هایی بود که تهش لبخند زدم . گفتم چقدر زیبا همه ی زشتی های دنیای آدم هارو کنار هم گذاشتی ( طلاق ، خودکشی ، بلاتکلیفی ، عشق های از دست رفته ، خانواده های فضول ، ، مشکلات مادرزادی ، افسردگی و .....) ولی در نهایت کار حسی بود که هستند کسانی که در این راه تاریک بهت کمک کنند و تو یجورایی باید ادامه بدی به این راه. مهربانی های دوشیزه سامسون خیلی بدلم نشست ( یجورایی شخصیتشو تو خودم دیدم ) به طور عجیبی رد شدن صفحه به صفحه رمان رو حس نمی کردم و داستان من رو بهمراه خودش می برد و نزدیک به 6 روز بیشتر طول نکشید . یجورایی دلنشین ترین کتاب از اون 4 تا کتاب قرضی. این عکسو هم با اینکه کیفیت نداره خیلی دوست دارم ؛ نقاشی و کادو دوستداشتنی ، کتاب دوستداشتنی ، کافه دوستداشتنی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.