یادداشت عین راء
1404/1/20
زن آقا، یحیی و ملداش، هر سه روایت تبلیغ یک روحانی در روستا هستند و خاطره هایش. اولی روایت همسر یک طلبه است و واقعی و دوتای بعدی احتمالا رمان باشند اما خالی از واقعیت؟! فکر نکنم. ملداش روایت کوبنده تری دارد نسبت به یحیی و زن آقا. نویسنده واگویه های یک روحانی در مقاطع مختلف را به تصویر کشیده و همین هم به کوبندگی رمان افزوده است. ساده، شفاف و روان. حکایت داستان این سه خصلت را دارد. فضای روستا با فضای سادگی آمیخته است و همین مکان، برای رقم خوردن یک داستان ساده و شفاف و روان مناسب بوده انگار. حکایت محبت ها و دل بریدن ها، حکایت گناهان و حکایت سختی ها، بغض داشت بیشتر مواقع و البته، گاهی هم خنده ای چاشنی کار بود. روایت داستان هرچند با صراحت ولی از دایره حیا خارج نمی شود به نظرم و همین هم نقطه قوت ماجراست. برخی نویسندگان می خواهند صریح باشند، رکیک نویسی می کنند! نویسنده عنان قلم را گرفته و ضمن صراحت، حیا را از دست نداده. همین مسئله هم باعث می شود که بتوانی کتاب را به بقیه توصیه کنی، البته به نوجوان شاید نه. دانشجو بهتر است به گمانم. داستان آموزندگی دارد. حکایتِ غل و زنجیرهایی که به گردن ما انداخته شده و باید برداشته شود. داستان کوتاهی است. سریع تمام شد و از آن هایی بود که دوست نداشتی تمام شود. گاهی که از سختی های کار روحانیت می نویسند، نمی دانم کتاب را به کسی معرفی کنم یا نه؟! از سختی گفتن و شنیدن، گاه انسان را آماده می کند و گاه هراسان! اولی خوب است و دومی نه. این کتاب هم از سختی ها نوشته است و نمی دانم معرفی ش بکنم یا نه ولی اگر کسی دوست داشت بخواند، کتاب قشنگی است به گمانم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.