یادداشت فاطیما بهزادی

        این رمان را می‌توان یکی از  آثار اگزیستانسیالیستی دانست، چون به شکلی عمیق به تنهایی، آزادی و بحران هویت انسان می‌پردازد. شخصیت اصلی داستان، مردی منزوی و گوشه‌گیر است که در زیرزمین ذهن خودش گرفتار شده و مدام با تضادهای درونی‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند. او از جامعه بیزار است و دیگران را تحقیر می‌کند، اما در عین حال نیاز شدیدی به ارتباط و تأیید دارد؛ همین تناقض نشان‌دهنده تنهایی وجودی انسان است. از سوی دیگر، میل او به آزادی مطلق باعث می‌شود حتی علیه خوشبختی خودش دست به خودویرانگری بزند.

داستایوفسکی با این روایت نشان می‌دهد که انسان موجودی پیچیده، متناقض و در عین حال آزاد است؛ آزادی‌ای که گاهی به‌جای رهایی، به رنج و پوچی ختم می‌شود.
      
4

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.