یادداشت مریم شفیق

مریم شفیق

مریم شفیق

5 روز پیش

        با خواندن این کتاب، یاد قهرمان های داستان های ۱۵ سالگیم افتادم : دخترانی که از پس همه‌ی کارها بر میومدن، مشکلات همه رو حل می کردن، سنگ صبور همه ی خانواده و آشنایان بودن، ملکه های زیبایی که سر سوزنی به امر ازدواج فکر نمی کردن و عشاقشون برای یک نگاهشون حاضر بودن خودشون رو به پای این علیامخدره ها بندازن!
خلاصه که شاید اگه اون موقع این کتاب رو میخوندم، خوشم میومد ولی الان به زور تمومش کردم و اتفاقاً برام خنده دار بود چون متوجه شدم اون قهرمان ها چقدر لوس، غیر واقعی و روی اعصاب بودن!
پایان بندی کتاب هم بسیا ر سریع و بی سر و ته بود که البته مترجم چندین بار متذکر شد که نویسنده رو برای زودتر به پایان رسوندن کتاب، تحت فشار گذاشته بودن ولی راستش به جناب دیکنز حق میدم چون اوایل کتاب بسیار کشدار و به طور غیر ضروری مفصله و اگه قرار بود پایانش هم همین طور باشه، احتمالاً چند جلدی میشد.
ولی تنها نکته‌‌ی جالب کتاب برای من، همین موضوع بود : تصور اینکه زمانی شارلوت برونته و الیزابت گسکل با هم دوست بودن و برای مجله ای داستان می نوشتند که سر دبیرش چارلز دیکنز بود... !
ستاره‌ی دوم رو هم فقط به خاطر مترجم دادم چون نه فقط ترجمه‌ی روان و با کیفیتی داشت بلکه نکات بسیاری در پاورقی برای توضیح و تفسیر موقعیت ها اضافه شده بود که از خواندنشون بیشتر از متن اصلی، لذت می بردم.
پ ن : حیف از جین آستین که برخی از خوانندگان  آثارش رو با این کتاب مقایسه می کنن.
      
24

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.