یادداشت پریییی
1404/5/5
موقع برملا شدن حقیقت دهنم باز مونده بود و هرچی بیشتر میخوندم دهنم بازتر میشد از یه جایی دیگه فکم درد گرفته بود و فقط میتونستم جلوی دهنمو با دست بگیرم میدونستم قراره خیلی غیرقابل پیش بینی باشه برای همین عجیب و غریب ترین حدس های ممکن رو هم زدم ولی هیچکدوم درست نبود کسایی که میگن داستان غیرمنطقیه میتونن حالا که داستانو میدونن دوباره کتابو بخونن و به جزء به جزء دیالوگا و اتفاقات دقت کنن. میبینین که خیلی چیزا مشخص بوده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.