یادداشت پریییی

        موقع برملا شدن حقیقت دهنم باز مونده بود و هرچی بیشتر میخوندم دهنم بازتر میشد از یه جایی دیگه فکم درد گرفته بود و فقط میتونستم جلوی دهنمو با دست بگیرم
میدونستم قراره خیلی غیرقابل پیش بینی باشه برای همین عجیب و غریب ترین حدس های ممکن رو هم زدم ولی هیچکدوم درست نبود
کسایی که میگن داستان غیرمنطقیه میتونن حالا که داستانو میدونن دوباره کتابو بخونن و به جزء به جزء دیالوگا و اتفاقات دقت کنن. میبینین که خیلی چیزا مشخص بوده
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.