یادداشت مجید اسطیری

رنگ های رفته ی دنیا: مجموعه ی شعر
        بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گله گوزن ها به خانه برمی‌گردم

آن قدر شاعرم که شاخ هایم شکوفه داده
و آوازم چونان مهی بر دریاچه می‌گذرد

شلیک هر گلوله خشمی است که از سینه تفنگ کم می‌شود
سینه‌ام را آماده کرده‌ام 
تا تو مهربان تر شوی

-
که بود که می‌گفت شعر سپید در خاطر کسی نمی‌ماند؟
این شعر را بعد از ده دوازده سال از حافظه ام بیرون کشیدم و اینجا نوشتم
شعر خوب به خاطر می‌ماند
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.