یادداشت محمدحسین
1404/3/22

یه داستان درباره خاطرات (و خطراتاش). زوج مسن داستان (بئاتریس و اکسل) از چیزی به اسم «بخار» حرف میزنن که همه چیز رو مبهم کرده. انگار پسری دارن و به دنبال اون پا به سفری میذارن که رازهای «بخار» و چرایی وجودش رو مشخص میکنه. اینکه «بخار» فقط اون چیزی نبوده که فکر میکردن و بعضی آدمایی که در سفر باهاشون شدن هم آدمایی نبودن که فکرشو میکردن. اینکه غول مدفون واقعی اونی نیست که در مسیر سفر دیدن. فانتزیه. بنابراین توقع جادو جنبل داشته باشید. یه مقدار عشق پخته و سالخورده هم داره که برای من جالب بود. از لحاظ تاریخی هم درست و حسابیه (به جز بحث جادو و اینا) توی دوران امتحانات تموماش کردم. همراه خوبی بود و برای گوشی جایگزین خیلی خوبی بود. درضمن نیم ستاره ندادم چون بعد از تموم شدنش هنوز دنبال بقیهاش بودم 🫠
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.