یادداشت

پوست انداختن
        وقتى درباره جمجمه "يوريك" * به تك گويى مى افتى، به اين نتيجه مى رسى كه شك آن دانماركى تنها راه براى اثبات اين حقيقت اساسى است كه ما هستيم، اما نيستيم، ما بوده ايم اما نبوده ايم، ما خواهيم بود، اما نخواهيم بود. حالا مرا مى بينى، حالا نمى بينى. زكى. اين يعنى كه يك وضعيت نبودن هست كه يكسر ما را به خود جلب مى كند، چه آن وقت كه احساس ترس مى كنيم و چه آن وقت كه احساس خنده يا جنون داريم. و ما خوش داريم كه با اين وضعيت بازى كنيم، اما كسى چه مى داند، شايد يكباره به آن جا برسيم كه صادقانه نقش خودمان را بازى كنيم، آن امكان هيچ بودگيمان ، كه جاودانه حاضر است و جاودانه دريغ داشته مى شود٠
٠ 
٠
٠( * يوريك : اشاره است به صحنه معروف هملت و گفتار  او آنجا كه جمجمه يوريك دلقك دربار را در دست مى گيرد)
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.